نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 866
( و عمو زادگانم در پيرامون من هستند ، مردانى كه چون شيران حمله مى برند و ضربت مى زنند ) . ( او مرا از بىخردى به زشت رويى سرزنش مى كند در حالى كه زيبا رويان زنان بزك كرده شوهر دارند ) . سپس معاويه از مجلس برخاست و داخل خانه شد ، روز بعد همه آنها را فراخواند و همه را حاضر كردند و معاويه آنها را اكرام نمود و با احترام به خانواده شان باز گردانيد . [1] 10 - ضرارة بن ضمره ضراربن ضمره كه از ياران و خواص اميرمؤمنان عليه السلام بود بر معاويه وارد شد و معاويه خواست كه او را دستگير كند و به قتل رساند اما چون زهد و تقوا و اشتغال او به آخرت را ديد صرف نظر كرد و خواست او را بيازمايد ، گفت : على را برايم توصيف كن . ضرار گفت : مرا معاف دار . گفت : تو را به حق او سوگند مى دهم كه او را توصيف كنى . ضرار گفت : حال كه ناگزيرم ، گويم : به خدا سوگند او بسيار دور انديش و نيرومند بود ، به عدالت سخن مى گفت و با قاطعيت فيصله مى داد . علم از جوانبش مىجوشيد و حكمت از زبانش فوران داشت ، از زرق و برق دنيا وحشت داشت و با شب و تنهايى آن مأنوس بود ، آن بزرگوار - كه درود خدا بر او باد - بسيار اشك مى ريخت و فراوان فكر مى كرد ، لباس زبر و درشت و غذاى مانده فقيرانه را مى پسنديد ، در ميان ما كه بود مانند يكى از ما بود ، اگر چيزى از او مى خواستيم مى پذيرفت و اگر از او دعوت مى كرديم قدم رنجه مى فرمود ، با اين همه كه به ما نزديك بود و ما را به خود
[1] - اشعة الانوار في فضل الحيدر الكرار / 314 . در اينجا سخنى از احنف بن قيس ذكر نشده است . و پوشيده نيست كه اين احترام نهايى معاويه از سياست هاى مزورانه وى بوده است . ( م )
866
نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 866