نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 844
را زنده كنند كه مرده بود . آيا به بهانه خون عثمان چنين كردند ؟ به خدا سوگند تبعات اين كار مربوط به خود آنهاست و بزرگترين دليل شان بر عليه خودشان است ، و من به حجتى كه خدا بر آنان دارد و از حال آنان آگاه است خشنودم ، پس اگر بازگردند بهره خود را احراز نموده و جان سالم به غنيمت برده اند و چه غنيمت خوبى ! و اگر سربرتابند لبه تيز شمشير را به آنان مى دهم كه تيغ تيز بسنده ياورى است براى حق و شفا دهنده اى براى باطل . [1] و نيز گويد : عبد الله بن جناده گفته است : در آغاز حكومت على عليه السلام به حجاز رفتم تا از آنجا به عراق روم ، پس به مكه رفته آداب عمره را به جا آوردم آن گاه به مدينه رفتم و به مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در آمدم كه صدا بلند شد : همگى جمع شوند . مردم جمع شدند وعلى عليه السلام در حالى كه شمشير به كمر داشت بيرون شد . همه ديده ها به او خيره شده بود ، آن حضرت حمد و ثناى الهى به جا آورد و بر رسول خدا درود فرستاد ، سپس فرمود : اما بعد ، هنگامى كه خداوند پيامبر خود را قبض روح نمود گفتيم كه ما خاندان و وارثان و عترت و اولياى او هستيم نه مردم ، احدى در حكومت ما با ما نزاع نخواهد كرد و هيچ كس در حق ما طمع نخواهد ورزيد ، اما ناگهان ديديم قوم ما راه را بر ما بستند و قدرت پيامبرمان را از ما غصب نمودند ، در نتيجه حكومت به دست غير ما افتاد و ما به صورت رعيتى درآمديم كه هر كس و ناكسى در ما طمع مى ورزيد و بر ما بزرگى مى جست ! ديده ما از اين حادثه غم انگيز گريست و سينه ها خراشيد و جانها به درد و ناله آمد . به خدا سوگند اگر بيم پراكندگى مسلمانان و بازگشت كفر و تباهى دين نبود روش ديگرى را غير از