نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 65
فرمود : اى ابودجانه ، تو هم باز گرد كه بيعتم را از تو برداشتم ، اما على بماند زيرا او من است و من از اويم . ابودجانه بازگشت و در برابر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نشست و گريست و گفت : نه ، به خدا سوگند ( نمىروم ) ، و سر به آسمان برداشت و گفت : نه ، به خدا سوگند ، من دست از بيعت خود نمىكشم ، من با شما بيعت كرده ام پس به سوى چه كسى بازگردم اى رسول خدا ؟ به سوى همسرى كه مىميرد ، يا خانه اى كه ويران مى شود ، و داراييى كه پايان مى پذيرد ، و اجلى كه نزديك شده است ؟ در اين حال پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به حال او رقت آورد . ابودجانه به كارزار ادامه داد تا زخمها او را از پاى در آورد و در گوشه اى افتاد وعلى عليه السلام در گوشه ديگر بود ، چون او از پاى در افتاد على عليه السلام او را به دوش گرفت و به نزد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آورد . . . [1] 8 - على عليه السلام فرمود : در روزگار رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم چون پاره تن او بودم ، مردم به من مانند ستاره اى در افق آسمان مى نگريستند ، سپس روزگار مرا فرود آورد تا آن كه فلانى و فلانى را با من برابر ساختند ، سپس مرا با پنج نفر برابر كردند كه برترين آنها عثمان بود ، گفتم : اى اندوه ! اما روزگار به اين هم بسنده نكرد و از قدر من آن قدر كاست كه مرا با پسر هند ( معاويه ) برابر ساخت ! [2] 9 - على عليه السلام فرمود : نسبت من با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مانند بازو با دوش ، و ساعد با بازو و كف با دست است ، در كودكى مرا پرورد ، و در بزرگى برادر خود ساخت ، شما به خوبى مى دانيد كه من با او مجلس رازى داشتم كه ديگرى از آن آگاه نبود ، و او به من وصيت كرد نه به ياران و خاندانش ، و اكنون چيزى مى گويم كه تا حال به كسى نگفته ام : روزى از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم خواستم كه در حق من آمرزش
[1] - بحار الانوار 20 / 107 . [2] - شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد 20 / 326 .
65
نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 65