نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 544
دانست ؟ گفت : حديث پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم كه فرمود : ( اى على ، امامت در فرزند بزرگتر توست تا زمانى كه داراى عيبى نباشد ) ، و چون مى بينيم كه امام صادق عليه السلام به فرزند بزرگتر و كوچكتر وصيت كرده پى مى بريم كه بدين وسيله عيب پسر بزرگتر را بيان داشته و نص بر پسر كوچكتر نموده است ، پس به نزد موسى برو كه او صاحب اين امر است . ابو جعفر گويد : پس با امير مؤمنان عليه السلام وداع كردم و با ابوحمزه نيز وداع كرد به سوى مدينه رهسپار شدم . بارو بنه خود را به يكى از كاروانسراها بردم و به مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رفته زيارت كردم و نماز خواندم و بيرون شدم . از اهل مدينه پرسيدم : جعفر بن محمد به چه كسى وصيت كرده است ؟ گفتند : به فرزندش عبد الله افطح . گفتم : او فتوا مى دهد ؟ گفتند : آرى . به سوى او حركت كردم ، به در خانه رسيدم ، در آنجا خدمتكارانى ديدم كه بر در خانه امير شهر آن اندازه خدمتكار نبود . اين را ناپسند دانستم ولى با خود گفتم : نبايد درباره امام چون و چرا كرد . اجازه خواستم ، غلام داخل شد و بيرون آمد و پرسيد : از كجا مى آيى ؟ من باورم نشد و با خود گفتم : به خدا سوگند كه اين صاحب من نيست . باز گفتم : شايد تقيه مى كند . به غلام گفتم : بگو : فلان شخص خراسانى است . وى رفت و آمد و به من اجازه ورود داد . داخل شدم ، او را در بالاى مجلس ديدم كه بر روى تخت بزرگى نشسته و خدمتكارانى چند در برابر او ايستاده اند . گفتم : اين ديگر بزرگتر است ! مگر امام روى تخت مى نشيند ؟ ! باز گفتم : اين هم فضولى است كه نيازى به آن نيست ، امام هر كار بخواهد مى كند . پس بر او سلام كردم ، وى مرا به خود نزديك ساخت و با من دست داد و مرا نزديك خود نشاند و سؤالاتى چند به اصرار از من نمود ، آن گاه گفت : براى چه آمده اى ؟ گفتم : براى پرسيدن چند مسأله و مى خواهم به حج بروم . گفت : هر چه خواهى بپرس . گفتم : در دويست درهم چقدر زكات است ؟ گفت : پنج درهم .
544
نام کتاب : الإمام علي بن أبي طالب ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : أحمد الرحماني الهمداني جلد : 1 صفحه : 544