نام کتاب : إرشاد القلوب ( فارسي ) نویسنده : الحسن بن محمد الديلمي جلد : 1 صفحه : 117
مهلت ندادم و به مظنّه و گمان انتقام گرفتم خانهء سلطنت را از هر ضدّ و ندّ خالى كردم و آنها را به طرف شرق و غرب پراكنده كردم . پس وقتي به عزّت و رفعت رسيدم و خود را در مقام ستاره ها دانستم و گردن جميع خلايق در نزد من ذليل شد ناگهان تير مرگ به من رسيد و چراغ عمر مرا خاموش كرد . پس آگاه باشيد كه من در قبر تنها افتادهام . پس دين و دنياي خود را از روى جهالت فاسد كردم پس كسى در قبر شقىتر از من نيست . و قال بعضهم : يا ايّها الانسان لا تتعظَّم فليس بعظيم من خلق من التّراب و اليه يعود و كيف يتكبّر من اوّله نطفة مدرة و آخره جيفة قذرة و هو يحمل بين جنبيه العذرة و اعلم انّه ليس بعظيم من تضرّعه الأسقام و تفجّعه الآلام و تخدعه الأيّام لا يأمن الدهران يسلبه شبابه و ملكه و ينزل من علوّ سريره إلى ضيق قبره انّما الملك هو العاري من هذه المعايب . بعضي از علماء گفته است : اى انسان خود را بزرگ ندان . پس بزرگ نيست كسى كه از خاك خلق شده و به خاك بر مىگردد ، و چگونه تكبّر كند كسى كه اولش نطفه بدبو است و آخرش مردار كثيف گنديده و در ميان دو پهلوى خود عذره و نجاست حمل مىكند . بدان به درستى كه بزرگ نيست كسى كه دردها أو را به زمين مىزند و بلاها أو را عاجز مىكند و روزگار أو را گول مىزند . أيمن نيست كه جوانى أو را بگيرد و سلطنت أو را از دستش بگيرد و أو را از بالاى سريرش به تنگناى قبر آورد . پس ملك و سلطنت آن است كه اين همه عيب را نداشته باشد . ثمّ انشد شعرا :
117
نام کتاب : إرشاد القلوب ( فارسي ) نویسنده : الحسن بن محمد الديلمي جلد : 1 صفحه : 117