responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : إرشاد القلوب ( فارسي ) نویسنده : الحسن بن محمد الديلمي    جلد : 1  صفحه : 112


< شعر > انّ للدّهر صولة فاحذريها لا تقولين قد آمنت الدهورا قد يبيت الفتى معافا فيوذى و لقد كان امنا مسرورا < / شعر > حرقه گفت : به تحقيق كه دنيا خانهء فنا و زوال است به يك حال ادامه پيدا نخواهد كرد . اهلش را از حالي به حال ديگر انتقال خواهد داد . و بعد از حالي حال ديگر براي آنها پيش مىآورد .
و هر آينه به تحقيق ما شاهان اين قصر بوديم كه أهل آن ما را أطاعت مىكردند و منافع أطراف آن را به سوى ما مىآوردند . پس امر برگشت و روزگار بر ما فريادى زد پس شكافت قدرت ما را و جمعيّت ما را پراكنده كرد و روزگار همچنين است براي هيچ كس دوام ندارد . پس حرقه گريه كرد و سعد نيز از گريهء أو به گريه آمد و اين شعر را گفت كه مضمون آن اين است : براي روزگار صلابت و هيبتي است از آن بترس و نگو كه من از روزگار أيمن هستم . گاهى جوان مرد در حال عافيت وارد شب شده و مورد اذيّت واقع مىشود . و حال آن كه أيمن و مسرور بود پس امنيّت و سرور أو تبديل به وحشت و ناراحتى گرديد . فقال لها اذكري حاجتك لنفسك خاصّه فقالت يد الأمير بالعطيّة اطلق من لساني بالمسألة فأعطاهم و أعطاها و اجزل فقالت شكرتك يد افتقرت بعد غنى و لا ملكتك يد استغنت بعد فقر و أصاب الله بمعروفك مواضعه و لا جعل الله لك إلى اللئيم حاجة و لا اخلا الله من كريم نعمة الَّا و جعلك السبب في ردّها اليه فقال سعد اكتبوها في ديوان الحكمة .
پس سعد باو گفت : حاجت خود را ذكر كن ! أو چنين جواب داد دست أمير به عطا و بخشش بازتر است از زبان من به سؤال .

112

نام کتاب : إرشاد القلوب ( فارسي ) نویسنده : الحسن بن محمد الديلمي    جلد : 1  صفحه : 112
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست