دلش رخت مىبندد و هر كس بر آن حرص ورزد ، جز دورى ، از آن سود نمىبرد و خشم خدا را مىخرد ، در صورتى كه حريص و زاهد ، به يك اندازه مىخورند و از روزىشان چيزى كاسته نمىگردد ، پس چرا آتش را براى خود بخرد ، و حال آنكه همهء خوبى در لحظهاى صبر به دست مىآيد و راحتى دراز و سعادت بسيار در پى دارد . و مردم دو دستهاند : كسانى كه دنيا را مىطلبند ، تا به آن برسند ، اما هلاك مىشوند و كسانى كه آخرت را مىخواهند ، و به آن مىرسند و نجات مىيابند اى انسان بدان كه : آنچه از دنيا از دستت برود ، زيانى به تو نمىرساند ، و در صورتى كه آخرت را به دست آورى ، سختيهاى دنيا برايت مضر نيست ، و اگر از آخرت بهرهاى نداشته باشى ؛ مال و ثروت دنيا به تو سودى نمىرساند . عمر بن عبد العزيز به حسن بصرى نوشت : مرا موعظه كن ؟ و او در پاسخ نوشت : بالاترين چيزى كه كار تو را به اصلاح مىآورد ، زهد در دنياست كه زهد با يقين و يقين با فكر بدست مىآيد و فكر همان عبرت گرفتن است . پس اگر درست فكر كنى ، خواهى ديد كه نمىتوان دل را به همهء آن خرسند نمود ، پس چگونه به بعضى از آن قانع مىگردى ؟ و اگر درست بينديشى ، در مىيابى كه سزاوار است با سبك شمردن دنيا خود را اكرام نمايى و هميشه به ياد اين آيه باش : * ( وَكُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناه طائِرَه فِي عُنُقِه وَنُخْرِجُ لَه يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقاه مَنْشُوراً ) * [1] : و هر انسانى ، اعمالش را بر گردنش آويختهايم ؛ و روز قيامت ، كتابى براى او بيرون مىآوريم كه آن را در برابر خود ، گشوده مىبيند ( اين همان نامهء اعمال اوست ) پس كسى كه حسابت را به خودت واگذار كرده ، به عدالت با تو رفتار كرده است . چنان كه مىفرمايد :