ثروت است يا جدائى دوست . 2 - و همانا مرديكه دنيا را تجربه كرد نمىترسد از دگرگونى دو روز دنيا . 3 - او مرگست كه كسى از چنگ او نجات پيدا نميكند ولى مراحل بعد از مرگ دردناكتر است و ميترسم . و ديگرى گفته : < شعر > اذا الرجال كثرت اولادها و جعلت اوصى بها يعتادها و اضطربت من كبر اعضادها فهى زروع قد دنا حصادها < / شعر > بزرگى گويد به كاخ ستمگرى كه بخود و سلطنتش مغرور بود عبور كردم پس صداى هاتفى را شنيدم كه ميگفت : < شعر > و ما سالم عما قليل بسالم و ان كثرت احراسه و مواكبه و من يك ذا باب سديد و حاجب فعما قليل يهجر الباب حاجبه و يصبح في لحد من الارض ضيقا يفارقه اجناده و مواكبه و ما كان الا الموت حتى تفرقت الى غيره احراسه و كتائبه < / شعر > 1 - زمانى كه فرزندان مرد فراوان شود و آنان وصى و جانشين او قرار داده شوند . 2 - و كاخ قدرت وجوديش از پيرى بلرزه در آيد پس آن مانند كشتى است كه هنگام دروش رسيده . 3 - و سلامت نمىماند از مرگ هيچ سلامتى اگر چه پاسبانان و نگهبانان فراوان داشته باشد . 4 - و هر كه صاحب كاخ و دژبان باشد طولى نميكشد كه همان دژبانان از او دورى كنند .