5 - و شب را صبح كند در ميان گورى تنگ در زمين كه تمام ارتش و سربازانش از او دورى كنند . 6 - و چاره اى جز مرگ نيست كه نگهبانان و سربازانش بسوى ديگرى پراكنده كند . < شعر > و اصبح مسرورا به كل كاشح و اسلمه احبابه و حبائبه بنفسك فاكسبها السعادة جاهدا فكل امرء رهن بما كان كاسبه < / شعر > 1 - و صبح ميكند در حالتى كه دشمنان او شادمان ولى دوستان او را واميگذارند و ميروند . 2 - با نفس خويش پيكار كن كسب خوش بختى نما پس هر مردى در گرو نفس خويش باشد . و گفته است كه گروهى از ايشان هر گاه بزنى زيبا نگاه ميكرد چنين مىسرود : < شعر > يا حسان الوجوه سوف تموتون و تلى الوجوه تحت التراب يا ذوى الاوجه الحسان المصونات و اجسامها العظاظ الرطاب اكثروا من نعيمها و اقلوا سوف تهدونها لعقر التراب قد نعتك الايام نعيا صحيحا بفراق الاعيان و الاصحاب < / شعر > 1 - اى گروه خوب رويان در آيندهء نزديكى ميميريد و صورتهاى شما زير خاكها كهنه و پوسيده شود . 2 - اى صاحبان صورتهاى زيبا كه نگهدارى شد و بدنهاى سخت و تازه . 3 - چه نعمت آن بدنها را زياد كنيد و چه كم بزودى بايد در