نام کتاب : إرشاد القلوب ( فارسي ) نویسنده : الحسن بن محمد الديلمي جلد : 1 صفحه : 157
من در آن گرفتار شدم همانا شكايت ميكنم از دنيائى كه فريب داد مرا بطورى كه بآن اطمينان پيدا كردم بعد مرا خوار كرد . و شكايت مىكنم دوستانى را كه با ميل بآنان داشتم از من دورى جستند و مرا خوار كردند و شكايت ميكنم فرزندانى را كه بر خودم مقدم ميداشتم مرا تسليم مرگ و قبر كردند و شكايت ميكنم به شما مالى را كه در جمع آوريش در صحرا و دريا زحمتها كشيدم و رنجها بردم پس نصيب دشمنانم شد ، وزر و بال آن مال نصيب من و فايده اش نصيب ديگران شد . و شكايت ميكنم بشما از خانه ى تنهائى و تاريك قبر و از پرسش نكير و منكر كه از كوچك و بزرگ گناهانم مىپرسند زينهار بترسيد از آنچه كه بر من وارد شد اى واى از بلاى طولانى و بزرگى رنج و مشقت من كه نه مرا دوستى و نه پارتى باشد . و چنين بود رسول خدا كه هر گاه داخل گورستان مىشد مىفرمود درود بر شما اى بدنهاى متلاشى و استخوانهاى پوسيده اى كه از دنيا با حسرت و اندوه بيرون شدند و در گرو كردار خود ميباشند . « اللهم ادخل عليهم روحا منك و منا يا أرحم الراحمين » [1] و عبد الله جرهمى كه از پيرمردان است گفت كه روزى جنازه اى را تشييع ميكردم ناگهان مرا گريه گرفت در همان حال اين شعر را سرودم و گفتم : < شعر > « يا قلب انك في الدنيا لمغرور فاذكر و هل ينفعن اليوم تذكير » < / شعر >
[1] بار پروردگارا روح و بشارتى از طرف خود و ما بر آنان وارد كن .
157
نام کتاب : إرشاد القلوب ( فارسي ) نویسنده : الحسن بن محمد الديلمي جلد : 1 صفحه : 157