نام کتاب : إرشاد القلوب ( فارسي ) نویسنده : الحسن بن محمد الديلمي جلد : 1 صفحه : 156
لب پرخنده دارد ولى مرگ او را طلب ميكند و آرزومند دنيا كه نميداند كى مرگش ميرسد و گرياند مرا دورى دوستان و بيم روز قيامت و ايستادن در پيشگاه پروردگار نميدانم كه بر من خشمگين است يا از من خوشنود است . بدانيد اى بندگان ، خدا شما را بيامرزد كه همانا سالم انتظار بيمارى را دارد كه او را پست ميكند و انتظار مرگى را دارد كه به بلا نزديكش ميكند و گويا در دنيا ساكن نمىباشد و ميلى هم بآن ندارد مرگ بر او فرود آيد و شب را به بامداد رساند در ميان خاندان و فرزندانش در حالتى كه كلامى را نمىفهمد و جواب سلامى را هم نميدهد . صورتش زرد و چشمش باز و سينه اش تنگى كند و آب دهنش خشك شود بندهاى اعضايش بحركت در آيد احشاء و امعايش زير و رو شود و دوستانش را در اطرافش به بيند ولى نشناسد و سخنان آنان را بشنود ولى جواب ندهد صدايش كنند جواب ندهد كاخها را پشت سر اندازد خانهها از او خالى ماند و برگردن مردان حمل شود او را با شتاب بسوى گورستان و سراى حسرت و اندوه و خانه ى تنهائى و غربت و وحشت برند بعد دارائيش را پخش كنند و خانه هايش را ساكن شوند و همسرانش را ازدواج كنند حاصل مطلب كه او در قبر باشد . پس خداى رحمت كند كسى كه غصه ى خويش را يكى قرار دهد و روزيش را بخورد و كردارش را نيكو نمايد و آرزويش را كوتاه كند و روايت شده كه هر گاه دشمن خدا را بسوى قبرش ببرند فرياد كند به تشييعكنندگان كه اى برادران بترسيد از آنچه كه
156
نام کتاب : إرشاد القلوب ( فارسي ) نویسنده : الحسن بن محمد الديلمي جلد : 1 صفحه : 156