ملاحظه نمايد امّى بودن آن جناب را و اين كه از احدى تعليم احكام نگرفته و در پيش كسى درس نخوانده يقين مىكند به اين كه اين احكام نمىباشد مگر بوضع الهىّ و وحى سماوىّ . چهارم [1] آن كه هر كه ملاحظه نمايد احوال آن جناب را از اتّصاف به اخلاق حسنه و صفات كماليّه و اطوار مرضيّه از امور متعلَّقه به دين و دنيا از كمال علم و عمل و حكمت و قناعت و زهد و خوف و معرفت و صبر و توكَّل و تفويض و شكر و محبت و انس به خدا و اعراض از ما سوى الله و خواندن خلق را به خدا و امر آنها به معروف و نهى آنها از منكر يقين مىكند كه آن جناب صادق است در ادّعاى خود و بالجمله طريقه آن جناب طريقه انبياء سابقين بوده است و متصف به صفات كماليّه آنها بر وجه اكمل بوده است پس هيچ عاقلى تشكيك نمىكند كه شخص با اين اوصاف بناى امرش بر كذب و تدليس و رياست باطله نبوده و اين كه آن جناب با كمال عقل و فطانت در چنين امر خطيرى اشتباه و خطا نكرده [ است ] . پنجم [2] آن كه آن ماه مكَّه و منى با قلَّت اعوان و انصار و اموال ادّعاى نبوّت كرد در حالتى كه كفر و ضلالت عالم را فرو گرفته و شجاعان قريش و رؤساى قوم از هر مذهب و ملَّت متّفق بر دفع و اذيّت و هلاكت آن جناب شدند با نهايت تعصّب و قوّت و استعداد و دولت و مع ذلك خداوند عالم آن جناب را
[1] دليل چهارم نيز قرينه اى بر صحّت پيامبرى آن حضرت است زيرا اغلب اين صفات در مؤمنين واقعى و علماى ربّانى ميسّر است هر چند مراتب آن يكسان نخواهد بود . [2] دليل پنجم نيز مانند دليل چهارم از قرائن نبوّت است .