مسلَّط بر آنها نمود به نحوى كه جميع ، مطيع و منقاد شدند يا آن كه به شمشير آبدار آن جناب كشته شدند و عقل قاطع است كه اين نمىشود مگر به تأييد ربّانى و توفيق سبحانى . ششم آن كه در زمان آن جناب كفر و ضلالت عالم را فرو گرفته بعضى عبادات اصنام مىكردند و طايفه [ اى ] آفتاب را مىپرستيدند و جمعى آتش پرست بودند و برخى گاو را عبادت مىكردند و دانستى كه لازم است بر خداوند بعث نبىّ از جهت هدايت خلق و قطعى است كه در آن زمان كسى نبود كه صلاحيّت اين امر عظيم داشته باشد و در مرتبه آن جناب باشد و متّصف به صفات انبياء باشد غير از آن جناب پس بايد آن جناب پيغمبر باشد . هفتم اين كه آن جناب ادعاى نبوّت كرد و آورد شريعت تازه اى كه ناسخ شرايع سابقه بود و مردم اطاعت [ از ] آن جناب نمودند و اخذ به طريقه و منهاج آن جناب نمودند از زمان بعثت آن جناب تا زمان ما بلكه قطعى است كه اين طريقه و اين آئين بعد از اين نيز باقى خواهد بود . پس اگر آن جناب حق نبود بر خدا لازم بود ردع [1] آن زيرا كه مقصود خدا هدايت خلق است نه ضلالت آنها پس همين كه ردع نكرد بلكه روز به روز در قوّت است . يقين حاصل مىشود به اين كه آن جناب بر حق است . هشتم آن كه جميع اهل اسلام از فرق مختلفه و مذاهب متباينه متّفقند