اين مطلب بسيار است . اوّل آن كه شكَّى و شبهه اى نيست كه آن جناب ادعاى نبوّت كرد و مقترن نمود ادعاى خود را به معجزه پس بايد نبىّ باشد زيرا كه معلوم شد كه اظهار معجزه بر يد كاذب محال است و معجزات آن جناب دو قسم است . يكى آن است كه در نزد خلق موجود است و همه خلق بر او مطلع مىباشند و آن قرآن مجيد است و معجزه بودن آن از وجوه متعدّده است مثل بودنش در اعلا مرتبه فصاحت و بلاغت و غرابت نظم و مخالفت اسلوبش با كلام فصحا و بلغاى عرب به نحوى كه شبيه كلام بشر نيست و هيچ كلامى به اين نحو نبوده است و باين اسلوب نيامده و آن چه سعى كردند فصحا و بلغا كه مثل قرآن بياورند در مدّت مديده نتوانستند و الَّا اختيار جدال و قتال با آن جناب نمىكردند و خود را به كشتن نمىدادند و مثل اشتمالش بر علوم شريفه و بر قصص و حكايات انبياء سابقين به نحوى كه منطبق بر ساير كتب سماويّه مثل تورات و انجيل و بر اخبار مغيبات واقعه در زمان خود آن حضرت از احوال منافقين و غيرها و هم چنين از امور آينده مثل عدم ايمان ابى لهب و جمعى ديگر مثل مذهب تا روز قيامت [1] چنانچه دلالت مىكند آيه كريمه * ( إِذْ قالَ الله يا عِيسى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرافِعُكَ إِلَيَّ وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَجاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ
[1] عبارت در اينجا سقط شده و محتمل است مراد مؤلف اين باشد كه يكى ديگر از اخبار مغيبات ابقاء مذهب مسيحيت تا روز قيامت است .