خالق است و اجراء آن بر يد كاذب قبيح است زيرا كه دلالت بر صدق دعوى آن مىكند و چون تصديق دعوى كاذب قبيح است لهذا تصديق مذكور دليل بر صدق نبىّ مىباشد بلكه معجزه تصديق است و تصديق كاذب معقول نيست بلكه تناقض است علاوه بر اين كه معجزه امرى است خارق عادت بشر پس دلالت مىكند كه آن فعل الله و مشيّت الله است كه جارى نموده است آن را بر يد نبىّ پس بايد كه صادق باشد و فرق ميان معجزه و سحر آن است كه سحر مستند به اسباب خفيّه است بخلاف معجزه زيرا كه معجزه مستند است به مشيّت الله و ايضا در سحر تعليم و تعلَّم ممكن است و در معجزه ممكن نيست و ايضا صاحب معجزه متمكَّن است از جميع خوارق عاداتى كه از او مطالبه شود از جهت صدق