شريك است و وحدت او مجهول الكنه [1] است و مركَّب نيست . بدان كه مركَّب بر چند قسم است و واجب الوجود از همه آنها منزّه است . اوّل تركيب ذهنى است و آن ، آن است كه در ذهن منحلّ شود به اجزاء مختلفه . دويّم تركيب خارجى است . سيّم تركيب عقلى است و آن ، آن است كه در عقل منحلّ به اجزاء
[1] وحدت مجهول الكنه چيست ؟ به عنوان مقدّمه مىگوييم : شناخت هر چيزى مستلزم تصوّر آن است كه پس از تصوّر ، تصديق دست مىدهد به عبارت ديگر تصديق فرع بر تصوّر است . حال گوييم وجود خدا و مفاهيم اسماء و صفات الهى را مىتوان تصوّر كرد پس به تصديق هم مىتوان نايل شد . امّا تصوّر ذات حق محال است زيرا تصوّر وقتى محقّق مىشود كه بتوان بر آن تسلَّط يافت چون واجب الوجود صرف وجود است و محدوديتى براى او متصور نيست محال است كه بتوان به وسيله ادراكات انسانى كه داغ محدوديت بر پيشانى آن زده شده است ، به آن رسيده . و همين است معنى مجهول الكنه بودن ذات حق . به عبارت ساده تر مىتوان گفت چون وحدت عين ذات است و ذات حق مجهول الكنه مىباشد پس وحدت نيز همين حكم را دارد . ( براى اطلاع بيشتر نگاه كنيد به حكمت الهى ، مهدى الهى قمشه اى ج 1 ص 233 ) .