دويّم آن كه خداوند عالم است به همه اشياء و هيچ چيز از او مخفى نيست و دليل بر اين مطلب علاوه بر ادلَّه كه در ثبوت قدرت ذكر شد اشتمال مصنوعات و مخلوقات خداوند عالم است بر حكمتها و مصلحتهاى لا تعدّ و لا تحصى و اين بدون علم ممكن نيست و ديگر آن كه ثابت شد قدرت خداوند عالم و اين مستلزم علم است زيرا كه قادر آن است كه افعال او از روى قصد و شعور باشد و اين بدون علم به مقصود متصوّر نيست [1] * ( أَ لا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ ) * [2]
[1] علم خداوند به اشياء علم حضورى است ملا صدرا علم الهى بما سوى را علم اجمالى در عين كشف تفصيلى مىداند كه فاضل تونى با يك مثال مطلب را روشن نموده است . او مىگويد « اگر كسى بخواهد حروف تهجّى را بيان كند تمام حرفها در ذهنش حاضر است و لازم نيست كه به هر يك فكر كند و اگر مىتوانست يك مرتبه بگويد دفعة واحدة مىگفت ولى چون ممكنش نيست حروف را يك يك ادا مىكند پس ذات علم اجمالى است به اجمالى كه عين تفصيل است . ( الهيّات محمد حسين فاضل تونى ص 68 ) براى اطلاع بيشتر نگاه كنيد به مكارم شيرازى پيام قرآن ج 4 ص 62 - 99 و الهى قمشه اى حكمت الهى ج 1 ص 253 - 262 . [2] ملك 14 - آيا خداوند به كسى كه آفريده است علم ندارد با آن كه خداوند لطيف ( باريك بين ) و خبير است . صاحب راه سعادت در ذيل آيه فوق مىنويسد « حكما به دو دليل بر علم واجب الوجود استدلال كردهاند : يكى آن كه واجب الوجود علَّت هر چيزى است و علَّت به معلول خود علم دارد خواجه طوسى در شرح اشارات گويد : قيام ممكنات به واجب و ارتباط آنها به وى سختتر از قيام صورت ذهنيّه ما است به ما چون احتياج معلول به علت بيش از احتياج صورت ذهنيّه به ذهن است ، چه آن احتياج به فاعل است و اين احتياج به قابل ، به هر حال چون خداوند آفريده گار است علم دارد به آفريده گان خود و اين دليل از » من خلق « استفاده مىشود . دليل دوّم آن كه چون در موجودات به دقّت مىنگريم مىبينيم در خلقت هر يك مصالح بسيار بكار رفته است چه بزرگ مانند انسان و چه در موجودات خرد و كوچك مانند پشه و مگس كه چشم و گوش و معده و آلات نسل و غير آنها براى هر يك آفريده ، پس فاعل آن از روى قصد و به علم و عنايت آنها را آفريده است و لطيف در صنعت استاد ريز كار و آگاه را گويند كه چون در صنعت او نگاه كنى ببينى مصلحت مصنوع خود را مراعات كرده است ، مثلا در اتومبيل وسايل حركت و راحت مسافر را درست كرده است هر چه بيشتر دقّت كرده باشد در ريزه كارى آگاهى او بيشتر است و اين كه خداوند تعالى گفت * ( « هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ » ) * به آن اشارت كرده است ( ميرزا ابو الحسن شعرانى ، راه سعادت ص 89 ) خبير به معنى كسى است كه با خبر از اسرار نهان است پس دو واژه لطيف و خبير از علم گسترده خداوند پرده برمىدارد .