نام کتاب : قضاء وقدر ، جبر واختيار ( فارسي ) نویسنده : دكتر محمد مهدي گرجيان جلد : 1 صفحه : 127
مولوى مى گويد : چون قضا آيد نماند فهم ورأى * كس نمى داند قضا را جز خداى چون قضا آيد فرو پوشد بصر * تا نداند عقل ما ، پا راز سر زان امام المتقين داد اين خبر * گفت اذا جاء القضا عمى البصر چون قضا بگذشت خود را مى خورد * پرده به دريده گريبان مى درد * * * چون قضا آيد نبينى غير پوست * دشمنان را باز نشناسى ز دوست * * * چون قضا آيد طبيب ابله شود * و آن دوا در نفع هم گمره شود اشكال اشكالى كه در اينجا به نظر مى آيد اين است كه در اين بيانات ، ( قضاء و قدر ) به عنوان ناقض و باطل كننده اصل عليت عمومى و به عنوان عاملى در مقابل ساير عوامل جهان ، ولى قويتر و نيرو مندتر از آنها ذكر شده است . و اين با آنچه در گذشته گفته شد كه قضاء الهى ، هيچ چيزى را جز از مجراى علل و اسباب خود ايجاب نمى كند و در زبان حديث نيز تأييد شده ، منافات ندارد . در حديث است : ( ابى الله ان يجرى الامور الا باسبابها - ابى الله ان يجرى الاشياء الا باسباب فجعل لكل شئ سببا ولكل سبب شرحا وجعل لكل شرح علما وجعل لكل علم بابا ناطقا ) . [1]