« ابن نجّار » اين حديث را نقل كرده است . [ مستدرك الصحيحين 2 / 614 ] به سند خود ، از « ابن عباس » نقل كرده است كه گفت : خداى تعالى خطاب به حضرت عيسى عليه السّلام ، فرمود : اى عيسى ! به محمّد ، ايمان بياور و به هر يك از پيروانت ، دستور بده اگر روزگار او را دريابند ، به آئين او ايمان بياورند . چرا كه اگر وجود محمّد ، منظور نظر نبود ، آفريدگان را نمىآفريديم ! و اگر وجود محمّد نبود ، بهشت و دوزخ را نيز نمىآفريدم ! هنگامى كه عرشم را بر روى آب بوجود آوردم ، حالت اضطرابى به آن دست داد ، با خامهء قدرت بر روى آن ، نگاشتم : « لا اله الَّا اللَّه ، محمّد رسول اللَّه » و همين جمله ، اضطراب عرش را آرام ساخت . [ همان كتاب 2 / 617 ] به سند خود ، از « انس بن مالك » روايت كرده است كه در يكى از سفرها ، در ركاب رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله بوديم ، در مسير خود به منزلگاهى رسيديم و در آن بيابان به مردى برخورد كرديم كه مىگفت : « پروردگارا ! مرا از امّت محمّد قرار بده كه آنان مورد رحمت تو قرار گرفته و بزهكاريشان بخشيده شده است و از ثواب تو برخوردارند » « انس » گويد : براى آنكه بيشتر از حال او خبردار شوم ، نزديكتر رفتم ، مردى را كه درازاى اندام او از سيصد ذراع [1] بيشتر بود . به مجردى كه مرا ديد ، گفت : تو كيستى ؟ در پاسخ گفتم : من « انس بن مالك » ، خدمتكار رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله هستم . پرسيد : رسولخدا كجاست ؟ در پاسخ گفتم : او در آنجاست و گفتار تو را مىشنود . وى گفت : سلام مرا به او ابلاغ كن و بگو برادرت « الياس » ابلاغ سلام مىنمايد . پس از اين از حضورش مرخص شدم و خدمت رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله شرفياب گرديده و جريان را به عرض رسانيده و از سوى « الياس » ابلاغ سلام نمودم ؛ در اين حال ، خود « الياس » وارد شد ، سلام كرده و با رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله معانقه نمود آنگاه هر دو
[1] ذراع ، فاصلهء ميان سرانگشتان تا آرنج است . ( مترجم )