سيّد و سرور من ، از بيمارى بهبودى پيدا كنند ، به شكرانهء بهبودى آنان ، روزه خواهم گرفت . خداى تعالى نذر آنان را پذيرفت و لباس بهبودى بر اندام آنان راست آورد و اين در حالى بود كه در خانهء آل محمد صلَّى اللَّه عليه و آله هيچ چيزى حتّى اندك غذائى هم وجود نداشت . حضرت على عليه السّلام براى تهيّه افطارى به نزد « شمعون خيبرى » رفت و سه صاع جو قرض گرفت و آنها را به خانه آورد . حضرت فاطمهء زهرا عليها السّلام يك صاع از آنها را دستاس كرد و چند گرده نان پخت . حضرت على عليه السّلام به مسجد رفته بود پس از آنكه نماز مغرب و عشا را با پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله بجاى آورد ، به خانه بازگشت . سفره افطارى گسترده شد و نان جوين در برابر حضرت على عليه السّلام گذاشته شد ، هنوز اندكى از آن تناول نفرموده بود كه مسكين بينوائى در پشت در خانه توقف كرد و گفت : « السّلام عليكم اهل بيت محمّد » بينوائى از مسلمان زادگانم ، غذائى بدست نياوردهام ، طعامى به من ارزانى داريد تا خداى تعالى از مائدههاى بهشت به شما ارزانى فرمايد . حضرت صداى بينوا را شنيد ، خود و حاضران ، نانهاى خويش را به آن بينوا دادند و آن شب را با آشاميدن آب افطار كردند . فرداى آن شب را بنا به نذرى كه داشتند ، روزه گرفتند . حضرت زهرا عليها السّلام يك صاع ديگر از آن جو را آرد كرد و نان پخت حضرت على عليه السّلام نماز مغرب و عشاء را با پيغمبر اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله بجاى آورد و به منزل بازگشت . سفرهء افطارى گسترده شد ، چند گرده نان جوين روى سفره گذاشتند ، هنوز اندكى از آنها تناول نشده بود كه يتيم بىسرپرستى پشت در خانه توقف كرد و صدا زد : « السّلام عليكم اهل بيت محمّد » يتيم بىسرپرستى هستم از فرزندان مهاجران ، پدرم در جنگ به شهادت رسيده است ، غذائى نخوردهام از آنچه حاضر داريد به من كمك كنيد . مانند شب گذشته حضرت و ديگران نانهاى خود را به آن يتيم ارزانى داشتند و خود با آب افطار كردند . روز سوم ، سومين صاع جو را حضرت زهراى مرضيه عليها السّلام آرد كرد و نان پخت . حضرت از مسجد بازگشت ، نانهائى كه به كف با كرامت حضرت