فلان زن انصارى به خانهام آمد ، وقتى جامهء خواب شما را ديد ، به خانهء خود رفته و اين جامه خواب را فرستاد . پيغمبر اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله فرمود : اين لحاف را به او برگردان . با اينكه پيغمبر اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله دستور داده بود آن فرش خواب را به صاحبش برگردانم ، چنين نكردم [ ! ] مايل بودم آن جامه خواب را زينت خانهء خود قرار بدهم ، پيغمبر سه بار به من دستور داد تا آنرا به صاحبش برگردانم و من به امر رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله ترتيب اثرى ندادم [ ! ! ] آخر الامر ، رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله فرمود : من به اينگونه تجمّلات بىارزش توجهى ندارم و اگر به چنين تظاهراتى متمايل بودم ، خداى تعالى كوههاى طلا و نقره را در اختيار من قرار مىداد . [ همان كتاب 14 / 315 ] از « انس بن مالك » روايت كرده است كه در يكى از اوقات ، سه پرنده بريان شده بحضور مبارك رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله اهداء شد . خدمتكار ، يكى از آنها را براى تناول پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله آورد و دو عدد ديگر را ، براى روز بعد نگهداشت . صبح آن روز كه خدمتكار صبحانه براى رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله حاضر مىكرد ، آن دو پرنده را به حضورش آورد . رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله از وى پرسيد : اين دو پرنده از كجاست ؟ معروض داشت : آن دو پرنده همراه پرندهء ديروزى بود كه يكى از آنها را تناول فرموديد و من دو پرندهء ديگر را براى امروز ذخيره كردم . پيغمبر اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله ناراحت شد و فرمود : مگر به تو يادآور نكرده بودم كه چيزى را براى فردا ذخيره نكن ؛ زيرا خداى تعالى ، روزى هر روزى را در هنگام خود مقرر خواهد فرمود . [ الدّر المنثور سيوطى ] در ذيل آيه * ( فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ ) * ، در سورهء احقاف ( آيه 35 ) ، مىنويسد : « ابن ابى حاتم » و « ديلمى » از « عايشه » روايت كردهاند كه رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله سه روز پى در پى روزه گرفت و در ظرف اين مدت ، غذائى حاضر نداشت كه با آن افطار كند و سرانجام خطاب به « عايشه » فرمود : اى عايشه ! دنيا در خور محمد و آل محمد نيست ؛ اى عايشه !