كه در يكى از روزها ، حضرت فاطمه زهرا عليها السّلام گردهء نانى حضور پيغمبر اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله تقديم كرد ، رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله فرمود : اى فاطمه ! اين گرده نان چيست ؟ معروض داشت : گردهء نانى است كه حاضر نشدم آنرا به تنهائى تناول كنم ، حال حضور شما تقديم مىدارم تا تناول فرماييد . رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله فرمود : مدت سه روز است كه پدرت غذا نخورده است و اين گرده نان تو ، نخستين غذائى است كه تناول مىكنم . [ همان كتاب 1 / قسم 2 / 114 ] از « عايشه » روايت كرده است ، هنگامى كه رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله از دنيا رحلت كرد ، پيش نيامد كه آل محمد سه روز پى در پى نان گندم بخورند و تا هنگامى كه از اين دنيا چشم فرو بست ، نانى از سفره آنها ، هرگز زياد نيامد ، يعنى همان قدر نان تهيه مىشد كه خوراك آن روزشان باشد و ذخيرهاى نداشتند . [ همان كتاب 1 / 2 / 115 ] از امام حسن مجتبى عليه السّلام روايت كرده است كه فرمود : در يكى از روزها ، رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله در ضمن خطابهاى كه ايراد مىفرمود ، اظهار داشت : به خدا سوگند ! شبى بر خاندان پيغمبر سپرى نشد كه يك صاع از طعام داشته باشند ؛ با توجه به اينكه رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله نه تن نانخور داشت . امام حسن عليه السّلام افزود : به خدا سوگند ! اين سخن در رابطهء ناچيز شمردن رزق الهى نبوده است ، بلكه منظور رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله از ايراد چنين موضوعى ، آن بود كه امتش از زندگى او عبرت بگيرند و در اينگونه امور ، به ايشان تأسى نمايند . [ تاريخ بغداد 11 / 102 ] از « عايشه » روايت كرده است كه در يكى از روزها ، زنى از انصار به خانهام آمد - جامه خواب رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله عبائى بود كه روى جامههاى ديگر مىپوشيد - آن زن از ديدن لباس خواب پيغمبر صلَّى اللَّه عليه و آله ، به شگفت آمد ، بلافاصله به خانهء خود بازگشت و لحاف پشمين فرستاد . هنگامى كه رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله به خانه آمد و آن لحاف را ديد ، پرسيد : اين چيست ؟ عرض كردم :