آنرا پوشيد و با همان پيراهن ، نماز مغرب را با اصحاب بجاى آورد . به مجردى كه نماز را سلام داد ، پيراهن را با زحمت از تن خود بيرون آورد و پرت كرد . اصحاب گفتند : چرا با چنين حالتى ، آن پيراهن را از تن خود بيرون آوردى ؛ با آنكه آنرا پوشيدى و نماز گزاردى ؟ فرمود : اينگونه پيراهن در خور پرهيزكاران نيست . [ همان كتاب 6 / 104 ] از « موسى بن جبير » از « ابو امامة بن سهل » روايت كرده است كه در يكى از روزها ، من و « عروة بن زبير » به ملاقات « عايشه » رفتيم ، « عايشه » در ضمن گفتگوها گفت : چه خوب بود ، پيغمبر اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله را در روزى كه بيمار بود ، مشاهده مىكرديد ؛ در آن موقع ، شش دينار - و يا به قول « موسى بن جبير » هفت دينار - پول آن حضرت صلَّى اللَّه عليه و آله نزد من بود . پيغمبر اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله به من فرمود : آن مبلغ را به مصارف معين برسان . بر خلاف انتظار و به علَّت بيمارى رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله كه مرا به خود مشغول كرده بود ، از انجام فرمان رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله ، بازماندم ، تا اينكه خداى تعالى آن حضرت را عافيت داد ؛ از من پرسيد : آن شش دينار - و به قولى هفت دينار - را به مصارف معيّنه رسانيدى ؟ عرض كردم : به خدا سوگند ! بيمارى شما مرا از انجام فرمانتان بازداشت و اصولا به كارى نپرداختم . رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله فرمود : آن دينارها را بياور . سپس آنها را در ميان كف دست خويش چيد و فرمود : گمان نمىكند پيغمبر خدا كه خداوند را ملاقات كند ، در حالى كه اين مبلغ از دينار در دست او باشد . مؤلف گويد : اين حديث را پيش از اين ، در باب « دورترين مردم از گناه ، پيغمبر خداست » متذكر شديم و يادآورى كرديم كه پيغمبر اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله در اسرع وقت آن مبلغ را به مصارف معيّنه رسانيد . [ حلية الاولياء 8 / 138 ] از « ابن عباس » روايت كرده است ، در يكى از روزها ، پيغمبر اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله در حالى كه قطعهء طلائى در دست داشت ، از خانه خارج شد و خطاب به « عبد الله عمر » ، فرمود : محمد ، قائل به ربوبيّت پروردگار خود