غذاى گرم تناول نكرده بودم » . [ همان كتاب در ابواب زهد ص 316 ] از « خالد بن عمير » روايت كرده است كه در يكى از اوقات ، « عتبة بن غزوان » به منبر رفت و در ضمن خطابهاى كه ايراد مىكرد ، گفت : من هفتمين نفرى بودم كه در حضور رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله شرفياب بودم و غذائى براى تناول نداشتيم و خوراكى ما منحصر به برگ درخت بود و از بسيارى برگ درخت كه تناول مىكرديم ، دهان ما مجروح شده بود . [ همان كتاب در ابواب اطعمه ص 247 ] از « امّ ايمن » روايت كرده است كه گفت : آرد را غربال كردم و از پختهء آن ، گرده نانى براى خوراك رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله تهيه نمودم . حضرت فرمود : اين چيست ؟ عرض كردم : در سرزمين ما معمول است آرد را مىپزند و از پختهء آن ، نانى ترتيب مىدهند . اينك همان كار را انجام دادم و گردهء نانى براى شما تهيه كردم . فرمود : پخته و ناپخته را مخلوط كن و از خميركردهء آن ، نانى تهيه كن ! [ همان كتاب در ابواب اطعمه ص 247 ] از « انس بن مالك » روايت كرده است كه رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله جامه پشمين مىپوشيد و كفش وصلهدار به پاى مىكرد . در روايتى گفته است ، « بشع » تناول مىكرد و جامه خشن مىپوشيد ؛ از « حسن » پرسيدند ، « بشع » چيست ؟ در پاسخ گفت : جو بسيار خشكى است كه براى آرد كردن آن ، نخست بايد با آب نمناك شود تا قابل كوبيدن باشد . [ همان كتاب در ابواب زهد ص 316 ] از « عبد الله بن عمر » روايت كرده است ، در يكى از اوقات كه به تعمير خانهاى كه از نى و شاخه درخت بود ، پرداخته بوديم رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله در مسير خود به آنجا رسيد و از ما پرسيد : اين چيست ؟ من در پاسخ گفتم : خانهاى است از نى كه اكنون به تعمير خرابىهاى آن مشغوليم . حضرت فرمود : بهتر است از تعمير اين خانه دست برداريد و به كارى