[ همان كتاب 4 / 298 ] به سند خود ، از « انس » روايت كرده است هنگامى كه اصحاب اين سخن را از رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله شنيدند در پاسخ آن حضرت گفتند : < شعر > نحن الَّذين بايعوا محمّدا على الجهاد ما بقينا ابدا < / شعر > ؛ « ما كسانى هستيم كه در جهاد با دشمنان ، با حضرت محمّد صلَّى اللَّه عليه و آله بيعت كردهايم و مادامى كه زندهايم ، از بيعت با آن حضرت صلَّى اللَّه عليه و آله دست بر نمىداريم » . [ همان كتاب 4 / 299 ] از « جندب » روايت كرده است كه گفت : در يكى از جنگها حضور مبارك رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله شرفياب بوديم ، انگشت آن حضرت آسيب ديد . حضرت رسول صلَّى اللَّه عليه و آله خطاب به انگشتش ، فرمود : < شعر > هل انت الَّا اصبغ دميت و فى سبيل اللَّه ما لقيت < / شعر > ؛ « آيا تو همان انگشتى كه آسيب ديده و خون آلوده شدهاى ؟ بايد هيچگونه اظهار ناراحتى نكنى ، چرا كه آنچه براى تو اتفاق افتاده است ، در راه رضا و خرسندى خداست » . [ سنن بيهقى 7 / 43 ] از « عايشه » روايت كرده است كه رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله هرگز شعر نمىگفت و تنها اين بيت به زبان مباركش جارى شده است . < شعر > تفأَّل بما تهوى يكن ، فلقلَّما يقال لشىء كان الَّا تحقّق < / شعر > ؛ « هر چيزى را كه دوست مىدارى ، به فال نيك بگير تا در نتيجه ، آن چيز در اختيار تو قرار بگيرد ؛ به دليل آنكه كمتر اتفاق افتاده است كه چيزى به زبان آيد و تحقق پيدا نكند » . « عايشه » گويد : از آنجا كه شاعرى دون مقام حضرت رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله است ، كلمهء « تحقّق » را به رفع خوانده است ، نه به نصب ، تا مبادا هم قافيه شده و صورت شعرى پيدا نمايد . مؤلف گويد : پيش از اين ، در باب شجاعت آن حضرت در روز حنين ، اين كلام كه شبيه شعر است ، از حضرت نقل شد . < شعر > انا النّبى لا كذب انا بن عبد المطَّلب < / شعر >