و پرسيد : در ميان شما ، محمّد كيست ؟ گفتند : آنكه چهرهاش مىدرخشد ، محمّد صلَّى اللَّه عليه و آله است . باديهنشين اظهار داشت : اگر تو پيغمبرى ، بگو ، با من چيست ؟ رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله فرمود : هر گاه بگويم با تو چيست ؟ به رسالت من گواهى خواهى داد ؟ [ « ابو العلاء » نقل كرده است ، هر گاه پاسخ تو را دادم ، ايمان خواهى آورد ؟ ] پاسخ داد : آرى ، رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله فرمود : در مسير خود از وادى آل فلان - و بنا بر روايتى از شعب آل فلان - گذشتى و در آنجا به لانهء كبوترى متوجه شدى كه در آن لانه ، دو جوجه بود و تو هر دوى آنها را از لانه ، بيرون آوردى و طولى نكشيد ، كبوتر در رسيد و در لانه ، جوجهها را نديد و آنگاه براى پيدا كردن جوجههايش ، در بيابان ، از اين طرف به آن طرف ، پرواز مىكرد كه كسى را جز تو در آن بيابان مشاهده نكرد ، به سويت متوجه گرديد ، در اين هنگام عبا يا هميان خود را گشودى و آن پرنده را در ميان آن نهادى . اكنون اين پرنده ، در برابر جوجههاى خود ، بال گشوده است . باديهنشين هميان يا عباى خود را گشود ، اصحاب ، پرنده را به همان حال كه رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله اشاره كرده بود ، مشاهده كردند و از ديدن چنان امرى به شگفت آمدند و از توجهى كه پرنده به جوجهها داشت ، تعجب كردند . رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله فرمود : از توجهى كه اين پرنده به جوجههاى خود دارد ، تعجب مىكنيد ، حال آنكه توجه خداى تعالى به بندهاى كه از كردههاى خود ، توبه كرده باشد ، بيشتر از توجهى است كه اين پرنده نسبت به جوجههاى خود دارد ! [ مرقاة المفاتيح 5 / 481 ] از « انس » روايت كرده است كه گفت : در مسير مكه و مدينه ، همراه « عمر » بودم - تا آنجا كه گويد - « عمر » دربارهء پيشآمد بدرىها ، با ما سخن مىگفت - تا آنجا كه گفت - رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله روز پيش از جنگ ، محل كشته شدن اهل بدر را به ما ، نشان داد و گفت : فردا محل كشتن فلان كس - اگر خدا بخواهد - اينجاست و محل كشتن فلان كس ديگر ، آنجاست . فردا كه شد همانطور كه رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله محل كشتن افراد مورد نظر را فرموده بود -