« عباس » كه چنان انتظارى نداشت ، اظهار كرد : به خدائى كه تو را به راستى ، به پيغمبرى ، مبعوث فرموده است ، جز من و « امّ الفضل » ، كس ديگر از اين ماجرا اطلاعى نداشت ؛ حقيقت آن است كه تو رسول خدائى ! [ مستدرك صحيحين 3 / 246 ] به سند خود ، از « على بن عيسى نوفلى » روايت كرده است كه در جنگ بدر كه « نوفل بن حارث » به قيد اسارت در آمد ، رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله خطاب به او فرمود : اى نوفل ! اگر بخواهى از اسارت رهائى پيدا كنى ، بايد فدائى بپردازى ! « نوفل » در پاسخ گفت : پولى ندارم تا فدائى خويش پردازم . رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله فرمود : براى فدائى خودت از نيزههائى كه در « جدّة » دارى ، استفاده كن ! « نوفل » كه چنان انتظارى نداشت گفت : بخدا سوگند ! به غير از من و خدا ، كسى ديگر از نيزههائى كه در « جدّة » دارم ، اطلاعى نداشت . اينك ، گواهى مىدهم كه شما رسول خداييد ! آنگاه براى رهائى خويش از هزار نيزهاى كه در « جدّة » داشت ، استفاده كرد . [ طبقات ابن سعد 1 / قسم 1 / 125 ] از پيرمردى از قريش روايت كرده است كه بنى هاشم ، از تسليم كردن رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله به گروه قريش ، امتناع ورزيدند . قريش براى پيشبرد مقصودشان ، دست به قراردادى به اين شرح زدند : اگر محمّد را به ما تسليم نكنيد ، از شما دختر نمىگيريم و دخترى به همسرى شما در نمىآوريم . با شما معامله نمىكنيم و نمىگذاريم كسى با شما معامله نمايد و بالاخره در هيچ امرى با شما همراهى نمىنمائيم و با شما هم كلام نمىشويم . بنى هاشم مدت سه سال ، در شعب ابيطالب محصور بودند و فرزندان « مطَّلب بن عبد مناف » در آن شعب نيز همراه آنان به سر مىبردند . تنها « ابو لهب » از همراهى كردن با محصورشدگان ، خوددارى ورزيد . بدين ترتيب ، سه سال بر رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله و همراهان آن حضرت گذشت . پس از سه سال محاصرهاى كه مسلمانان