صورت ، خودم به حضورتان خواهم رسيد و ملازمت شما را اختيار خواهم كرد . [ همان كتاب 1 / 13 ] از « ابن عباس » روايت كرده است ، يكى از مردم بنى عامر ، بحضور رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله رسيد ، پيغمبر اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله خطاب به او ، فرمود : مىخواهى نشانى از پيغمبرى خويش را براى تو آشكار نمايم ؟ آن مرد گفت : آرى . حضرت فرمود : كنار آن درخت خرما ، قرار گير و آن را بسويم بخوان . نزديك درخت رفت و آن را بسوى رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله دعوت كرد . درخت زمين را كاويد تا اينكه بحضور پيغمبر اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله رسيد . رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله به او فرمود : به اين درخت بگو ، به محل خود بازگردد . آن مرد خطاب به درخت گفت : رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله مىفرمايد : به جايگاه نخستين بازگرد . درخت اطاعت كرده ، به محل خود بازگشت ! آن مرد با قبيله بنى عامر ملاقات كرد و گفت : تا به حال ، هيچ جادوگرى را مانند محمّد نديدهام . [ تاريخ بغداد 13 / 128 ] به سند خود ، از « مكلبة بن ملكان » [1] نقل كرده است ، گفت : در يكى از غزوات كه حضور رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله بودم ، كارزار با مشركان به اوج خود رسيد و سرسختى جنگ تا آنجا پيش رفت كه مشركان ، نهر آب را در اختيار گرفتند و در نزديكى آن مستقر شدند و اجازه ندادند كه مسلمانان از آن آب ، استفاده كنند . پيغمبر اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله به شدت تشنه شده ، چنانكه حالت اضطراب و لرزشى در آن حضرت احساس مىشد ، در اين هنگام ، لباسهايش را آورد و خود را ، به رداى خويش پيچيد و به پشت ، در روى زمين خوابيد . در اين شرائط كه رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله را تا اين حدّ ، ناراحت مىديدم ، ظرف آبى برداشته ، به اين اميد كه دسترسى به آب پيدا كنم ، روى به صحرا گذاشتم . در مسير خود به ريگزارى
[1] « مكلبة بن ملكان » يكى از صحابه بود كه در 24 غزوه ، همراه حضرت رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله جنگيد . ( ويراستار )