توست ، بسويم توجه نماى . اينك اى محمد ! بوسيلهء تو به پيشگاه خداى تعالى متوسّل مىشوم و اميد دارم حاجت مرا برآورده سازى ! و تقاضاى شفاعتى كه در حق خود ، از آن حضرت دارم ، بپذيرى » . آن مرد ، اين دعا را چند مرتبه خواند . پيغمبر اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله فرمود : گويا چنان است كه بايد از خدا بخواهى كه مرا در انجام حاجتت شفيع قرار بدهد . آن مرد ، به دستور رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله رفتار كرد . آنگاه ، درخواستش برآورده گشته و شفا يافت ! [ همان كتاب 4 / 107 ] از « يعلى بن مرّة » نقل كرده است ، سه كار ويژه ، از رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله مشاهده كردم كه هيچ كس پيش از من آنها را نديده است و نخواهد ديد . يكى آنكه ، در بعضى از سفرها كه در ركاب رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله بودم ، در مسيرى گذر ما به زنى افتاد كه با پسرش در كنارى نشسته بود ، به مجردى كه رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله را مشاهده كرد ، خطاب به آن حضرت عرض كرد : يا رسول الله ! اى پسرم به بلائى دچار گشته و ما هم بر اثر گرفتارى او ، دچار ناراحتى سختى شدهايم و هر روز چند بار - كه عدد آنرا نمىدانم - به آزار صرع گرفتار مىشود . رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله فرمود : كودك را به من بده . كودك را بدست گرفته و تا نزديكى جهاز شتر آن حضرت نگاهداشت ، رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله كودك را از وى گرفت و دهان او را گشود و سه بار در ميان دهان او دميد و فرمود : « بسم اللَّه انا عبد اللَّه اخس عدوّ اللَّه » ؛ « بنام خدا ، من بنده خدايم و تو اى دشمن خدا ، از اين كودك دور شو و او را آسيب مرسان » . سپس كودك را به مادرش سپرد . راوى گويد : به راه خود ادامه داده و رفتيم و در بازگشت به همان مكان كه رسيديم ، جريان حال كودك را از وى پرسيديم ؟ پاسخ داد : از آزار صرع رهائى يافته است ! بار ديگر كه به آن مكان بازگشتيم ، آن زن را در آن مكان مشاهده كرديم كه