سپس خرماها را به حضورش فرستادم و حضرت در بالاى سفره يا در وسط آن قرار گرفت و طلبكارها را به حضور طلبيد و به من فرمود : به هر يك از حاضران به اندازهء طلبى كه دارد ، از اين خرماها بده . پيمانهاى آورده و به اندازهء طلبى كه هر يك از حاضران داشتند از آن خرماها پيمانه كرده و حقّش را پرداختم و همگى آنها به حق خود رسيدند و خرماهاى من همچنان به حال خود باقى بود و چيزى از آن كم نشده بود ! [ الادب المفرد بخارى ص 56 ] به سند خود ، از « عبد الله » روايت كرده است ، رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله در مسير خود ، در يكى از منازل ميان راه اتراق فرمود ، در آنجا ، مردى از همراهان ، تخم « حرّه » اى ( به ضم حاء ، نام پرندهاى است كوچكتر از گنجشك ) را از لانهاش برگرفت ، وقتى پرنده با چنان دستبردى روبرو شد ، بلافاصله در بالاى سر رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله شروع به بالا زدن كرد ! رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله كه از جريان اطلاع يافت ، فرمود : كدام يك از شما به تخم اين پرنده دستبرد زده است ؟ ! آن مرد در پاسخ گفت : تخم اين پرنده را من از لانهاش برداشتم . رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله فرمود : بمنظور آرامش خاطر اين پرنده ، تخم او را به لانهاش برگردان . [ صحيح مسلم ] در كتاب « الجهاد و السير » در باب جنگ حنين ، به سند خود ، از « اياس بن سلمه » او هم از پدرش روايت كرده است ، در جنگ حنين كه حضور رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله بوديم به مجردى كه با دشمن روبرو شديم ، بر فراز عقبهاى قرار گرفتيم ، در آن حال يكى از دشمنان آهنگ مرا نمود ، او را هدف تير قرار دادم ، وى متوارى شد و از سرنوشتش ديگر اطلاعى پيدا نكردم ، در اين حال ، متوجه شدم دشمن از محور و عقبهاى ديگر ظاهر گشته و با اصحاب رسول خدا صلَّى اللَّه عليه و آله درگير شده و بر خلاف انتظار ، لشكر اسلام ضربه ديده و مسلمانان پراكنده شدهاند . در آن هنگام ، دو « برد » پوشيده بودم : يكى به عنوان پيراهن و ديگرى به عنوان عبا ، براى آنكه بهتر بتوانم از شر دشمنان در امان باشم ، دامن پيراهن خود