نمىميرد از بنى اميه ميتى مگر اينكه مسخ مىشود به وزغ [1] . چه از اين خبر معلوم مىشود كه وزغ را با بنى اميه سنخيت و اتحادى است كه در طريقه مودت عثمان و عداوت با امير المؤمنين عليه السلام موافق با ايشان است و اموات ايشان مسخ به صورت او مىشوند و از اين جهت پيغمبر صلى الله عليه وآله و سلم حكم و مروان را وزغ لقب داد . و تصريح به اين مناسبت شده در حديثى كه در ( كافى ) از عبد الرحمن بن ابى عبد الله نقل مىكند كه مىگويد شنيدم از ابو عبد الله كه فرمود بيرون آمد رسول خداى از حجره خود در حالى كه مروان و پدرش استماع حديث او و استراق سمع مىكردند ، فقال له : الوزغ بن الوزغ ، قال ابو عبد الله : فمن يومئذ ترون ان الوزغ يستمع الحديث [2] . و از آن روز مى بينيد كه گويا وزغ گوش مىدهد حديث را ، و از اين خبر شريف معلوم مىشود كه حقيقت مروان و وزغ يكى بود ، و اختلاف در صورت بود ، پيغمبر مطلع بر حقايق اشياء و مشرف بر ماهيات موجودات خبر از اين داد ، و شاهد صدق موافقت مروان و وزغ است در اين صفت محسوسه كه استراق سمع باشد ، و بعضى گمان كرده اند سبب طرد مروان اين واقعه بود : فخر رازى گويد پيغمبر صلى الله عليه وآله در خواب ديد اولاد مروان بر منبر او بالا مىروند و خواب خود را براى ابوبكر وعمر نقل كرد و با ايشان در خانه خود خلوت كرده بود چون بر خواستند شنيد كه حكم خواب را نقل مىكند ، و پيغمبر عمر را متهم كرد در افشاء سر خود ، چون معلوم شد كه حكم گوش داده بود او را طرد كرد ، از اينجا معلوم مىشود يا پيغمبر العياذ بالله مرد مؤمن صادق العقيده را متهم مىساخت ،
[1] روضه كافى 8 / 232 حديث 305 . [2] روضه كافى : 8 / 238 حديث 323 .