و حاكم ، وابن مردويه با شهادت به صحت از محمد بن زياد نقل كرده اند كه عايشه گفته : " رسول الله لعن ابا مروان و مروان في صلبه ، فمروان فضض من لعنة الله " . وابن اثير در ( نهاية ) مىگويد : ومنه حديث عايشه لمروان ان النبى لعن اباك وانت فضض من لعنة الله اى قطعة وطائفة منها ، ورواه بعضهم فظاظة بظائين من الفظيظ ماء الكرش وانكره الخطابى ، وقال الزمخشرى افتظظت الكرش اذا اعتصرت ماءها كانه عصارة من اللعنة او فعالة من الفظيظ : ماء الفحل : اى نطفة من اللعنة [1] . وفيروز آبادى در ( قاموس ) ميگويد : الفضض محركة كل متفرق منتشر ، ومنه قول عايشة لمروان فانت فضض من لعنة الله ، وروى فضض كعنق وغراب اى قطعة منها . ودر ( حيوة الحيوان ) و ( تاريخ خميس ) از حاكم در ( مستدرك ) نقل كرده اند كه عبد الرحمن بن عوف گفته : هيچ مولودى متولد نمىشد مگر اينكه مى آورند او را در نزد رسول خداى تا دعا كند براى او ، مروان را آوردند نزد آن حضرت فقال : هو الوزغ الملعون بن الملعون او چلپاسه پسر چلپاسه ، وملعون پسر ملعون است ، آنگاه حاكم گفته كه اين حديث صحيح الاسناد است . و مناسب اين روايتى است كه ثقة الاسلام در ( كافى ) ايراد فرموده مسندا از صادق آل محمد عليهم السلام كه عبد الله بن طلحه مىگويد سؤال كردم از آن جناب از حكم وزغ فرمود : رجس است ، و هر گاه او را بكشى غسل كن ، همانا پدرم در حجر نشسته بود و با وى مردى بود كه حديث مىكرد او را ، ناگاه وزغى زبان خود را متحرك كرد ، با آن مرد فرمود : مىدانى اين وزغ چه مىگويد ؟ عرض كرد : علم ندارم به كلام او ، فرمود : مىگويد والله اگر عثمان را ببدى ياد كنى هر آينه على را سب خواهم كرد هميشه تا از اينجا برخيزى ، آنگاه فرمود : پدرم گفت :
[1] نهاية ذيل لغت فضض ج 3 / 454 ، كامل ابن اثير 3 / 507 ط بيروت .