حقيقى اعتبار شده باشد به دليل " وبقي الليل والنهار " چه او كنايه از تأييد است چنانچه در اشباه و نظاير او از اين الفاظ مقصود است . و نصب ابدا به ظرفيت است . و " ما " در " ما بقيت " زمانيه مصدريه است يعنى مدت بقائى و بقاء الليل والنهار ، و اين كلمه جايز است كه براى تأييد سلام باشد وقيد مبتدا شود ، چنانچه تأييدات وشريطهاى متعارفه در قصايد از اين قبيل است ، و اين معنى اقرب وانسب است ، و تواند كه براى تأييد معنى مستفاد از " عليكم مني " - يعنى اهداء و ارسال - باشد ، يعنى هميشه از جانب من سلام خداى بر شماها باد ، و اين معنى بر اين وجه مىشود كه حال من چنين است كه در تسليم بر شما استمرار و دوام دارد بر وجهى كه اگر هميشه باشم مسلم هستم ، و اين سلام اجمالى دائمى نازل منزله سلام مستمر تفصيلى است عرفا و شرعا و اعتبارا . و اين معنى بعيد است چنانچه ظاهر وهويداست . و در لفظ " مني سلام الله " دو احتمال است : يكى اينكه آدمى خود را بر سبيل تنزيل و ادعاء حامل سلام خداى كند ، و سلام خداى را برساند به اين اعتبار كه گويا سلام خود را شايسته اين بارگاه نداند بلكه سلام خداى مىرساند ، چنانچه در اين شعر معروف كه شيخ بهائى در ديباچه بعض رسائل انشاد كرده تصريح به اين جهت شده : سلام من الرحمن نحو جنابكم * فان سلامى لا يليق ببابكم و اين شعر اگر چه ركيك است ، لكن استشهاد به معنى او بود . وجه ديگر آنكه چون " سلام الله عليك " دعاء است به سلام فرستادن خدا و چون سبب اين رحمت و تسليم توجه دعا كننده است لهذا در حقيقت اين سلام مبتدى از داعى مىشود ، و به اين وجه جائز است كه بگويد " مني " .