شعراء وفحول متقدمين است كه به اسلاميين از ايشان تعبير مىشود و شعر او بالاتفاق حجت است ، از قصيده طنانة [1] كه شطرى از او در ( اغانى ) و بعضى در ( حماسه ) وتماما در ( خزانة الادب ) عبد القادر بغدادى نقلا از ذيل ( امالي قالي ) منقول است ، وسيبويه فمن تأخر به بعض اشعار آن قصيده استشهاد كرده اند ، و در آن قصيده مىگويد : ابى القلب الا حبها عامرية * لها كنية عمرو وليس لها عمرو كه ظاهر اين استعمال آن است كه نفس عمرو را كنيه مىگويند ، و بنابراين " باء " در " يكنى به عمرو " مثلا براى صله فعل است ، نه بمعنى سببيت ومجاز در اسناد شده ، چه مدار كنايه ومناط رمز في الحقيقه همان اسم است ، و لفظ أب وام بمنزله علاقه و رابطه است ، و اطلاق لفظ كنيه بر خود او به اين عنايت مستحسن و مستعذب است . و به هر حال شعر خود او در اين قصيده ثابتة الانتساب به او در رد منكرين برهان قاطع است ، پس روشن شد كه ناچار چنين استعمال صحيح است ، و از مجموع آنچه ذكر كرديم معلوم شد كه در حديث شريف كه شيخ صدوق رضى الله عنه در كتاب ( كمال الدين ) در ذكر امام زمان آورده كه " يكنى بجعفر " [2] مقصود او آن است كه كنيه او ابو جعفر است ، چنانچه در خبر ديگر است ، " يكنى بعمه " [3] وعم آن جناب جعفر بوده ، پس كنيه أبو جعفر خواهد بود ،
[1] بتونين . [2] اكمال الدين 2 / 432 باب 42 رقم 11 وتفسيره ذيل الحديث وبحار الانوار : 51 / 15 و 16 رقم 18 و 23 ، اثبات الهداة 3 / 466 و 478 و 484 . [3] المكنى بعمه اكمال الدين ج 1 / 318 رقم 5 وتفسيره ذيل الحديث وبحار الانوار : 51 / 37 و 38 رقم 9 و 11 .