responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دلائل الصدق لنهج الحق ( فارسي ) نویسنده : الشيخ محمد حسن المظفر    جلد : 1  صفحه : 520


پس مادرم مرا وارد خانه كرد . رسول خدا ( ص ) بر روى تختى كه در خانهء ما بود ، نشسته بود و مردان و زنانى از انصار هم نزدش نشسته بودند . مرا در دامان خود نشاند . زنان و مردان برخاستند و مرا به خانه برد . [1] اين از شگفتترين و زشتترين احاديث و روايات است . چگونه پيامبر ( ص ) اين عمل ناشايست و عجيب را انكار نكرد و غيرت او را وادار نكرد تا از انجام آن خوددارى كند ؟ ! به جان سيّد رسولان خدا سوگند كه اگر پيامبر ( ص ) نزد اينان اندك احترامى داشت هيچ گاه حاضر نمىشدند اين امور نادرست را از عايشه بشنوند و آن را سينه به سينه و زبان به زبان و با قلمهاى خويش نقل كنند . اين بحث گنجايش تمام اين دروغها و گفته‌هاى شنيع را ندارد . شايد بخشى از آن را در مباحث آتى - ان شاء الله تعالى - ملاحظه كنيد .
9 - روايتى كه بخارى در باب « من اغتسل عريانا وحده » از كتاب « الغسل » به نقل از ابو هريره آورده كه پيامبر ( ص ) گفت :
بنى اسرائيل عريان غسل مىكردند و همديگر را مىديدند . موسى به تنهايى غسل مىكرد . گفتند : بخداى سوگند هيچ چيزى موسى را از غسل با ما منع نمىكند جز اينكه او مبتلا به بيمارى فتق است . روزى موسى براى غسل رفت .
لباسش را بر روى سنگى گذاشت . سنگ لباسش را با خود برد . موسى به دنبال سنگ بيرون آمد و فرياد مىزد . اى سنگ ! لباسم . اى سنگ ! لباسم . تا اينكه بنى اسرائيل او را ديدند و گفتند : به خداى سوگند ، موسى هيچ عيبى ندارد .
لباسش را برداشت و سنگ را زد .
ابو هريره گفت : « به خداى سوگند كه او شش يا هفت ضربه با سنگ بر سنگ زد . » مثل آن را در كتاب « بدء الخلق » پس از داستان خضر با موسى ، نقل كرده است . مسلم هم مانند آن را در « فضائل موسى » و در باب « تحريم النظر الى العورات » آورده است و در آن گفته : « تا اينكه بنى اسرائيل به شرمگاه موسى نظر كردند . » نمىدانم از چه چيز به شگفت آيم : آيا از اينكه خداوند ، پيامبر مقرب خود را هتك حرمت و اذيّت كرد تا توهم جاهلين را در



[1] . مسند احمد ، ج 6 ، ص 210 .

520

نام کتاب : دلائل الصدق لنهج الحق ( فارسي ) نویسنده : الشيخ محمد حسن المظفر    جلد : 1  صفحه : 520
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست