نام کتاب : دلائل الصدق لنهج الحق ( فارسي ) نویسنده : الشيخ محمد حسن المظفر جلد : 1 صفحه : 471
مانند اين روايت در صحيح مسلم ، در باب « سهو در نماز و سجدهء آن » آمده است . در اين باب مسلم روايتى آورده كه در اين باره صريحتر از آن است . مىگويد : « با رسول خدا ( ص ) نماز ظهر را مىگزاردم كه در ركعت دوّم سلام گفت . » مصنّف - رفع الله فى الجنة مقامه - مىگويد : اينان نقصهاى فراوانى به پيامبر ( ص ) نسبت دادهاند . حميدى در الجمع بين الصحيحين از عايشه روايت كرده كه گفت : نزد پيامبر ( ص ) با عروسكهايم بازى مىكردم . دوستانى داشتم كه با من بازى مىكردند . هر گاه رسول خدا ( ص ) وارد مىشد ، از او خجالت مىكشيدند . حضرت به آنان اشاره مىكرد ، لذا آنان دوباره با من بازى مىكردند . همينطور در روايت حميدى آمده است : در خانه اش با عروسكها بازى مىكردم . در صورتى كه از آن حضرت ( ص ) احاديث صحيح روايت كردهاند كه : ملائكه به خانه اى كه در آن مجسمه و تصوير باشد وارد نمىشوند . به تواتر نقل شده كه حضرت ( ص ) از مجسمه سازى و تصوير منع مىكرد . پس چگونه جايز است كه به پيامبر ( ص ) و همسرش نسبت مىدهند كه مجسمه و تصوير در خانه اش بود ؟ خانه اى كه براى عبادت ساخته شده و محل نزول ملائكه و روح الامين در هر زمان است . چون پيامبر ( ص ) تصاوير را در كعبه ديد ، وارد نشد تا آن تصاوير را محو كردند ، با اينكه كعبه خانه خداوند متعال است . اگر از ورود به كعبه كه اين همه شرف و علو مرتبه دارد ، امتناع مىورزد ، پس چگونه تصاوير را در خانهء خودش كه مقامش از كعبه پايينتر است ، قرار مىداد و با اين وجود ، در آنجا سكونت داشت ؟ ! فضل مىگويد : در روايت صحيح آمده است كه عايشه با عروسك بازى مىكرد و اين از آن جهت بود كه دخترى كوچك بود و هنوز به سنّ تكليف نرسيده بود . همچنين در روايت صحيح آمده كه رسول خدا ( ص ) ، عايشه را در نه سالگى به همسرى گرفت . از سوى ديگر اين عروسكها تصوير انسان نداشت بلكه به صورت اسب بود . زيرا روايت شده پيامبر ( ص ) اسبانى نزد عايشه ديد كه چند بال داشت . به او گفت : اسب دو بال دارد ؟ ! عايشه گفت : مگر نشنيدى كه اسبهاى سليمان چند بال داشتند . رسول خدا ( ص ) تبسّم كرد . قيافه اسب ، صورت ناميده نمىشود . زيرا كودكان قادر به كشيدن صورت نيستند ، بلكه مشابه صورت است ، از اين گذشته در ساختن عروسك به شكل اسب حرمتى وجود ندارد
471
نام کتاب : دلائل الصدق لنهج الحق ( فارسي ) نویسنده : الشيخ محمد حسن المظفر جلد : 1 صفحه : 471