responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دلائل الصدق لنهج الحق ( فارسي ) نویسنده : الشيخ محمد حسن المظفر    جلد : 1  صفحه : 214


فضل مىگويد :
شيخ اشعرى و پيروانش عقيده دارند كه عرض در دو زمان باقى نمىماند . از نظر آنان تمامى اعراض غير باقى و بلكه در حال تقضّى و تجدّدند . يكى از اعراض مىرود و عرض ديگر مثل آن تجديد مىشود . تخصيص هر يك از اعراض منقضى و متجدّد به وقتى كه در آن به وجود آمده ، از آن قادر مختار است . اين ارادهء فاعل مختار است كه هر كدام از اعراض را به وقتى مختص مىسازد كه آن عرض را در آن وقت آفريده است . هر چند ممكن است آن عرض را پيش و يا پس از آن وقت هم بيافريند .
اشاعره از اين جهت چنين گفته‌اند كه معتقدند سبب نياز به مؤثّر ، حدوث است . لذا ملزم به اين مطلب شده‌اند كه جهان ، در حال بقا از صانع بىنياز است . چنانكه اگر عدم به صانع - تعالى الله عن ذلك علوا كبيرا - جايز بود ، عدمش هيچ ضررى به وجود عالم نمىزد . براى رفع اين اشكال گفته‌اند : شرط بقاى جوهر ، عرض است و چون عرض متجدّد است و همواره محتاج مؤثّر ، جوهر هم در حال بقاى خود ، محتاج آن مؤثّر است .
زيرا شرط بقاى جوهر كه عرض باشد ، به آن مؤثّر محتاج است . پس اصلا بىنيازى وجود ندارد . بر اين ادعاى خود از چند وجه استدلال كرده‌اند . از جمله : اگر اعراض باقى بود ، همانا با اتّصاف به بقاى قائم به آن ، باقى بود و چون بقا ، عرض است ، لازم مىآمد :
قيام عرض به عرض و اين از نظر اشاعره محال است . اين بود مدعا و دليل آنان .
فلاسفه و معتزله و اماميّه به بقاى اعراض عقيده دارند . دليل آنان چنانكه اين مرد بيان كرده ، اين است كه عقيده خلاف آن ، مكابرهء حسّ و تكذيب ضرورت است . پاسخ آنان اين است كه : مشاهده دلالتى ندارد كه آنچه مشاهده شده يك چيز واحد مستمر است .
زيرا ممكن است آنچه مشاهده شده امثال پشت سر هم و بدون فاصله از يكديگر ، باشد .
مثل آبى كه با فشار از لوله بيرون مىجهد و بر حسب مشاهده يك امر واحد مستمر ديده مىشود ؛ در حالى كه در حقيقت ، امثال متواردى است كه بدون فاصله و پشت سرهم بيرون مىآيد . پس بايد بر اساس گمان باطل اين مرد ، هر كس گفت : آب ، امثال متواردى است ، سوفسطايى و منكر محسوسات ناميده شود . همينطور است سرنشين كشتى . پس هر گاه گفت : نهر ، جارى نيست ، بايد كه او را سوفسطايى ناميد . چون بر خلاف حس حكم كرده است . ما پيش از اين ، مذهب سوفسطايى را تبيين كرده‌ايم و اى كاش اين مرد اصلا لفظ سوفسطايى را نمىدانست . چرا كه وى اين لفظ را در مواضعى بكار مىبرد كه نبايد بكار برد و از معناى سفسطه بىخبر است . آنجا كه گفت : حكمى روشنتر از اين نزد عقل

214

نام کتاب : دلائل الصدق لنهج الحق ( فارسي ) نویسنده : الشيخ محمد حسن المظفر    جلد : 1  صفحه : 214
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست