نام کتاب : دلائل الصدق لنهج الحق ( فارسي ) نویسنده : الشيخ محمد حسن المظفر جلد : 1 صفحه : 184
نگرفته است بلكه در آنجا معانىاى است قديم و قائم به ذات خداوند متعال . همينطور آنچه كه در مورد لزوم كذب بيان داشت ، مندفع مىشود . زيرا صدق و كذب دو نوع كلام است كه تلفظ شده است نه معانى مزبورى كه در نفس است و پس از اين به كسى كه به وجود خواهد آمد ، گفته خواهد شد . در پاسخ استدلال بر حدوث كلام به آيه * ( « إِنَّما أَمْرُه إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَه كُنْ فَيَكُونُ » ) * [1] بدين صورت كه خبر دادن از مستقبل ( آينده ) است ، پس حادث است ، مىگوييم : لفظ ( كن ) حادث است و نزاعى در آن نداريم . نزاع ما در معنى ازلى نفسى است و اينكه مدلول ( كن ) در ذات خدا باشد ، حدوث آن لازم نمىآيد . من مىگويم : هدف مصنّف از دليل عقلى ، اثبات حدوث چيزى است كه از كلام خداوند متعال تعقّل مىشود آن چيزى جز كلام لفظى نيست . پس محلى براى اثبات حدوث كلام نفسى باقى نمىماند . زيرا حدوث فرع معقوليّت است . دلايل نقلى تنها براى اثبات انحصار كلام خدا به كلام لفظى يا اثبات حدوث كلام نفسى بنابر فرض معقوليت آن ، بيان مىشود . گذشته از اين كلام نفسى از نظر اشاعره مدلول كلام لفظى است . پس بايد همچون تركيب و ترتيب لفظى ، آن هم در نفس مركب و مرتب باشد كه در اين صورت تقدم بعضى از اجزا بر بعضى ديگر لازم مىآيد و اين مقتضى حدوث است . اين از يك سو ، از سوى ديگر شارح مواقف از نويسندهء متن در مقالهء جداگانه اى نقل مىكند كه كلام نفسى را به امر قائم به غير ، شامل لفظ و معنى با هم ، تفسير كرده است و گمان برده كه قديم و قائم به ذات خداوند متعال مىباشد . زيرا ترتيب در تلفظ است به سبب عدم مساعدت ابزار ، پس تلفظ حادث است نه ملفوظ . قوشجى بر او ايراد گرفته است كه : « اين خارج از محدودهء عقل است . مثل اين است كه در وجود ، يك حركت داراى چندين جزء باشد و بعضى از اجزاء بر بعضى ديگر تقدّم نداشته باشد . » ايراد وى ايراد بجا و درستى است . بر پاسخى كه خصم از آيهء مباركهء * ( « ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ » ) * [2] داده ، اين اشكال وارد است كه : منظور از ذكر در آيه ، قرآن است كه كلام خداوند متعال است ، لحاظ كردن لفظى بودن آن . پس اگر آيه دلالت كرد بر اينكه كلام خدا از آن جهت كه كلام