عبارتست از لفظى كه غير راجح الافاده و مرجوح الافاده باشد چون ثَلاثَةَ قُرُوءٍ كه دلالت قروء بر حيض و طهر بحسب اصل وضع على السويه است چه آن از لغات الاضدادست و شامل مؤل كه آن مرجوح الافاده است و غير راجح الافاده چون يَدُ اللَّه فَوْقَ أَيْدِيهِمْ و يَداه مَبْسُوطَتانِ كه مراد از يد در اين مقام غير يد ظاهره است و لفظ مأول را مبين نيز خوانند زيرا كه تبيين آن بلفظى ديگر است و متناول متشابه كه امريست مشترك ميان مجمل و مأول چهارم نسخ و آن رفع حكمى است كه بنص سابق شده باشد چون فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ كه ناسخ لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ است رافع را ناسخ خوانند و مرفوع را منسوخ پنجم خاص و عام خاص لفظى است كه به وضع واحد متناول جميع افراد نباشد چون إِلَّا إِبْلِيسَ و عام لفظى است كه به وضع واحد مستغرق جميع افرادى باشد كه صلاحيت آن داشته باشد چون فسجدوا الملائكة كلهم اجمعون و بدانكه فرق ميان عام و مطلق آنست كه مطلق دلالت مىكند بر ماهية من حيث هى بدون قيد وحدت و كثرة و عام دلالت مىكند بر ماهيت با قيد كثرة و نيز ببايد دانست كه اگر بعد از عام لفظى واقع شود كه مخرج بعضى از آن چيزى باشد كه عام شامل آن باشد آن لفظ را مخصص خوانند و عام را مخصوص و همچنين اگر لفظى باشد كه دلالت كند بر صفتى كه زايد باشد بر آن ماهيت آن را مقيد خوانند و بر همين قياس اگر بعد از مجمل لفظى وارد شود كه معين احد محتملات باشد آن را مبين گويند و تفصيل آن مبحث در علم اصول است ، فصل پنجم در تفسير حديثى كه عامه از پيغمبر ( ص ) روايت كردهاند كه ( نزل القرآن على سبعة احرف كلها شاف كاف ) بدانكه علماى اماميه ( رض ) در تأويل حديث اختلاف كردهاند بعضى اجراى لفظ احرف را بر ظاهر خود كردهاند و آن را بر دو وجه حمل نمودهاند يكى آنكه مراد سبع لغاتست كه مغير حكمى نباشد در تحليل و تحريم مثل هلم و اقبال و تعالى و اصحاب در مبدء اسلام مخير بودند در آنكه قرآن را بيكى از اين كلمات مترادفه قراءة كنند و بعد از آن اجماع واقع شد بر يكى از آن و اجماع امة حجت است پس ما اجمعوا عليه مانع ما اعرضوا عنه باشد و وجه دوم آنست كه مراد سبعه اوجه است از قراءة و بعد از آن گفتهاند كه اختلاف قراءة بر هفت وجه است يكى اختلاف قراءة در اعراب كلمه بر وجهى كه مزيل آن نباشد از صورة كتابت و نه مغير معنى مانند قوله فيضاعفه فيضاعفه برفع و نصب دوم اختلاف در اعراب بر طريقى كه مغير معنى آن باشد و اما مزيل آن نباشد از صورت آن مانند اذ تلقونه و اذ تلقونه سيم اختلاف در حروف كلمه دون اعراب كه آن معنى مغير آن باشد و غير مزيل آن از صورت چون تتشزها و تتشزها چهارم اختلاف در كلمه كه مغير صورت آن باشد مانند ( ان كانت الا صيحة و الا رقية ) پنجم اختلاف در كلمه كه مزيل صورة و معنى