آن باشد همچو طلح منضود و طلع منضود ششم اختلاف بتقديم و تاخير مانند ( و جاءت سكرة الموت و سكرة الحق بالموت ) هفتم اختلاف بزياده و نقصان چون ( ما عملت ايديهم و ما عمله ) و شيخ طوسى فرموده كه اين وجه املح است بجهة آنكه از ائمهء هدى ( ع ) منقولست كه جايز است قراءة به آنچه قراء در آن اختلاف كردهاند و جمعى ديگر از علماء حرف را تنزيل كردهاند بر معانى و احكامى كه قرآن به آن منظم است نه بر الفاظ و اين طايفه نيز در اين معنى اختلاف كردهاند برخى بر آنند كه مراد ( وعد است و وعيد و امر و نهى . جدل و قصص و مثل ) و از ابن مسعود مرويست كه رسول ص فرمود كه ( نزل القرآن على سبعة احرف زجر و امر و حلال و حرام و محكم متشابه و امثال ) و ابو قل به نيز از آن حضرت نقلكرده كه فرمود كه ( نزل القران على سبعة احرف امر و زجر و ترغيب و ترهيب و جدل و قصص و مثل ) و بعضى ديگر از ايشان گفتهاند كه مراد ( ناسخ است و منسوخ و محكم متشابه و مجمل و مفصل و تأويل ) فصل ششم در بيان حديث ( من فسر القران برايه و اصاب الحق فقد اخطا ) كه عامه از حضرت رسالت ( ص ) نقلكردهاند و معنى مراد از آن و حديثى كه بخبر صحيح از سيد المرسلين و ائمهء معصومين ثابت شده كه تفسير القرآن لا يجور الاثر الصحيح و النص الصريح ) و معنى مقصود از آن اما حديث اول را ترجمه آنست كه هر كه برأى و فكر خود تفسير قرآن كند و اتفاقا موافق حق بود او مخطى و اثمست و ترجمه حديث دوم آنكه تفسير قرآن جايز نيست مگر بحديث صحيح كه مأثور باشد از پيغمبر يا ائمه ( ص ) و بنص صريح از ايشان بعضى از اصحاب نظر به ظاهر اين هر دو حديث كردهاند و تفسير جميع آيات و سور قرآن را مقصود ساخته و بروايات مأثوره در معنى آن و از جمله ايشان سعيد بن مسيب است و عبيده سلمانى و نافع و سالم بن عبد اللَّه و صواب آنست كه حديثين مذكورين مخصوصاند بآيات مجمل و متشابه نه مطلق و دليل بر اينمدعا آنست كه حقتعالى مدح جمعى كرده است كه استنباط معنى از قرآن كنند كما قال اللَّه الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَه مِنْهُمْ و ذم جماعتى كرده كه ترك تدبر و اضراب از تفكر در آن نمودهاند كقوله تعالى أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها و در او ياد كرده كه قران منزل است بلغة عربى فصيح تا معنى آن را بطريق تدبر و تفكر از آن حاصل كنند حيث قال إِنَّا جَعَلْناه قُرْآناً عَرَبِيًّا لِيَدَّبَّرُوا آياتِه وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الأَلْبابِ و حضرت رسالت ( ص ) فرمود كه ( اذا جاءكم عنى حديث فاعرضوه على كتاب اللَّه فما وافقه فاقبلوه و ما خالفه فاعرضوا عنه ) و ترجمه اين حديث گذشت پس از اينجا معلوم شد كه قرآن حجتست و معروض عليه و اين معنى مستلزم آنست كه قران مفهوم المعنى باشد و احتياج بمبينى و مفسرى نداشته باشد فحينئذ حديثين مذكورين على الاطلاق صحيح نباشد و