رَزَقْناكُمْ و باتفاق امة حقتعالى امر به حرام نميكند زيرا كه آن بجهة استلزام تصرف در حرام حرامست و او سبحانه از اين منزه است و دليل ديگر آنست كه حقتعالى منع كرده است از انتفاع به حرام و امر فرموده بزجر از آن پس رزق متناول آن نباشد و ديگر حقتعالى اينجا اسناد رزق بذات خود كرده و گفته * ( وَمِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ ) * تا ايذان باشد به آنكه بندگان انفاق حلال طلق كنند چه انفاق حرام موجب مدح نيست بلكه مستوجب ذمست و ذم مشركين نموده بر تحريم بعضى آنچه روزى ايشان كرده بقوله قُلْ أَ رَأَيْتُمْ ما أَنْزَلَ اللَّه لَكُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْه حَراماً وَحَلالًا كه اگر بعضى رزق حرام ميبود مشركان مستحق ذم نميشدند بجهة مطابقهء اعتقاد ايشان به حق و دليل ديگر بر اينمدعى اجماع اهل البيت عليه السّلام است و معتزله نيز بر اين اندو نزد اشعرى رزق هر چيزى است كه آن را خورند خواه احدى را رسد كه منع انتفاع نمايد از آن يا نه پس حرام نزد ايشان رزقست و شافعيه نيز بر اينند و آيهء * ( مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ ) * را تنزيل ميكنند بر آنكه اسناد از براى تعظيمست و تحريص بر انفان و ذم مذكور بجهة تحريم آن چيزيست كه حقتعالى آن را حرام نگردانيده و اختصاص * ( مِمَّا رَزَقْناهُمْ ) * بحلال بجهة قرينه و شبههء نيست كه اين خلاف ظاهر قرآنست و نيز متمسك شدهاند بقول پيغمبر ( ص ) در حديث عمرو بن قره ( لقد رزقك اللَّه طيبا فاخترت ما حرم اللَّه عليك من رزقه مكان ما اهل اللَّه لك من حلاله ) و به آنكه اگر حرام رزق نميبود بايستى كه كسى متغذى به حرام شده باشد در طول عمر مرزوق نباشد و اين منافى آيهء وَما مِنْ دَابَّةٍ فِي الأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّه رِزْقُها است و چون قول ايشان مخالف مذهب ائمه هدى عليه السّلام است پس حديث مذكور را مأول ميبايد ساخت به اينكه بر تقدير صحة معنى آن به اين راجع است كه حقتعالى رزق خود را كه تمليك غير تو كرده و تمكين او داده در تصرف در آن بدون مانعى تو آن را اختيار نمودهء بجاى آنچه حلال ساخته است تو را از رزق حلال خود يعنى از رزقى كه تو را بر آن مالك و متصرف ساخته بدون مانعى و جواب از تمسك ثانى آنست به اينكه شخصى كه در جميع عمر خود حرام خورده باشد منافات ندارد كه حقتعالى روزى حلال براى او مقرر فرموده باشد بلكه تعيين رزق او كرده و او آن را گذاشته به حرام ارتكاب نموده و انفاق بمعنى انفاذ است يقال ( انفق الشيء اذا انفذه ) و اگر شخصى استقراى الفاظ و تراكيب آن كند البته خواهد يافت كه آنچه موافقست در فا و عين مانند نفر و نفع و نفس دال است بر معنى ذهاب و خروج و تقديم مفعول بجهة اهتمام است به آن و يا بجهة محافظهء رؤس آيات و ادخال من تبعيضيه بر آن براى كف است از اسراف كه منهى عنه است و اصوب آنست كه مراد به آن انفاق است از جميع معادنى كه حقتعالى بمتقيان اعطا فرموده از نعم ظاهره و باطنه و مؤيد آنست كه حضرت رسالت ( ص ) فرموده كه ( ان علما لا يقال به كنز لا ينفقون منه ) يعنى بدرستى كه علمى كه آن را به غير نگويند و فايده بما سواى خود نرسانند مانند گنجى است كه از آن انفاق ننمايند و از اينجاست كه بعضى در تفسير اين آيه گفتهاند كه ( و مما خصصناهم به من انوار المعرفة يفيضون ) يعنى از آنچه ما