برين * ( وَعَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً ) * و شايد آنكه دوست داريد چيزى را از روى كسالت طبع و جبلة يعنى جميع آن چيزى را كه از آن منهى ميشويد چه نفس او را دوست دارد و در آرزوى آن است * ( وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ ) * و حال آنكه آن بد است مر شما را يعنى مقتضى است به هلاكت وردى و از جملهء آن تخلف است از جهاد كه در دنيا موجب تحمل ذلتست و غلبهء اعدا و در آخرت حرمان از ثواب غزو و درجهء شهداء و موجب عذاب اليم و عقاب عظيم و ذكر عسى جهت آنست كه نفس چون مرتاض مىشود اين امر بر او منعكس مىگردد يعنى كاره مكروهات نميشود * ( وَاللَّه يَعْلَمُ ) * و خدا ميداند آنچه خير شما در آنست * ( وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ) * و شما نمىدانيد آن را و در اين دليل است بر آنكه احكام شرع تابع مصالح راجحه است و اگر چه مكلف عالم بمصالح آن نباشد صاحب كنز العرفان در تفسير اين آيه گفته كه كره بضم كاف و فنح آن مصدر است بمعنى مكروه مانند لفظ بمعنى ملفوظ نه مانند خبر بمعنى مخبور زيرا كه خبر بضم خا اسم است نه مصدر و مصدر آن بفتح خا است و كراهت قتل جهت آنست كه بر خلاف طبعست و لهذا فاعل آن مستحق ثواب مىشود و حديث حفت الجنة بالمكاره دال است بر اين و شبههء نيست كه نسبت شارع بمكلف مانند نسبت طبيب است به مريض هم چنان كه طبيب آنچه به مريض امر مىكند مكروه طبيعت او است و آنچه او را از آن نهى مىكند محبوب او همچنين است حال شارع نسبت بنفس مكلف و لهذا تعليل آن فرموده بقوله * ( وَاللَّه يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ) * و چون اين معلوم گشت پس بدانكه در اين آيه چند حكم است اول قتال واجب على الكفايتست به جهت آنكه اصل برائة ذمه است از وجوب آن على الاعيان و به جهت اجماع صحابه و غيرهم و به جهت انتفاى مسبب نزد انتفاى سبب در نزد بعضى واجب على الاعيان است لقوله ( ص ) من مات و لم يغزو لم يحدث نفسه بغزو مات على شعبة من نفاق و اين حديث دلالت بر مطلوب ايشان نميكند دوم آنكه واجب على الكفايه گاه است كه واجب على الاعيان مىشود بحسب احوال مقتضيه آن و اين با بقصور كسانى است كه قائم بقتالند از كفايت و يا بتعين صاحب الامر يا غير آن سيم آنكه بعضى بر آنند كه وجوب قتال مختص است بصحابه جهت توجه خطاب بايشان و اين باطلست به جهت عموم قوله تعالى يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا الى قوله وَجاهَدُوا و لقوله ( ص ) حكمى على الواحد كحكمى على الجماعة و به جهت اجماع ( چهارم ) آنكه خيرات در جهاد ظاهر است اما در عاجل غنيمت است و لذة ظفر و عزت و غلبه و اما در آخرة ثوابست و فوز بمنازل شهدا و در ترك اين اضداد آنست كه فقر است و ذل و خذلان و عقاب و دركات اشقيا و در تفسير شيخ ابو الفتوح مذكور است كه از ابن عباس منقول است كه گفت روزى رديف رسول خدا بودم مرا گفت يا بن عباس ارض عن اللَّه بما قدر و ان كان على خلاف