سوره ى جمعه را ( فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّه ) اين طور بخوانيم ( فامضوا الى ذكر اللَّه ) گفت جايز است و پيغمبر فرمود ( انزل القرآن على سبعة احرف فاقرأوا ما تيسّر منه ) يعنى قرآن بر هفت حرف نازل شده و بهر كدام كه فراهم شود بخوانيد . و مفاد حديث را بعبارات مختلف چنان كه در جلو هم نقل شد روايت كردهاند . اگرچه نقل اين گفتار از پيغمبر بوسيله ى محدّثين اهل سنّت است كه مورد قبول شيعه نيست ولى مفسّرين شيعه هم در اطراف اين مطلب بحث كردهاند و مقصود از حرف يعنى تلفّظ كه بهر جور تلفّظى كه ممكن باشد جايز است در صورتى كه بمعنى كلمه تغييرى داده نشود . و زنجانى از اعمش نقل كرده است : انس مالك ميخواند ( انّ ناشئة اللَّيل هى اشدّ وطأ و اصوب قيلا ) كسى به او گفت آيه ( أَقْوَمُ قِيلًا ) است . انس جواب داد ( اصوب اقوم اهدى ) هر سه بيك معنى است . در هر صورت روى همين منقولات از پيغمبر ص با اختلاف حافظه يا اعمال سليقه ى شخصى اختلاف قرائت زياد شد و كمكم زيادتر شد تا زمان عثمان كه مسلمين در كشورهاى مختلف پراكنده شدند و قرآن را بملل مختلف آموختند اين اختلاف زيادتر شد بطورى كه جوانها و معلَّمين قرآن با يكديگر نزاع ميكردند كه هر يك ادّعا ميكرد قرائت من صحيحتر است .
تاريخ القرآن از بخارى نقل كرده است و ابن نديم از محمّد بن اسحاق : حذيفة بن اليمان كه از اصحاب بسيار محترم پيغمبر بوده در عراق يا آذربايجان در جبهه ى جنك بود متوجّه شد اين اختلاف در آنجا خيلى زياد است بمدينه رفت نزد عثمان و گفت اين امّت را درياب و پيش از آنكه مانند يهود و نصارى اختلاف كنند بدادشان برس . عثمان زيد بن ثابت و عبد اللَّه بن زبير و سعيد بن عاص و عبد الرّحمن بن حارث ابن هشام را مأمور كرد كه قرآن بنويسند و نزد حفصه دختر عمر فرستاد و قرآنى را كه در زمان ابو بكر نوشته شده بود و بطورى كه پيش از اين گفتيم نزد او بود آوردند و به آنها دستور داد كه اگر ميان دو نفر آنها با زيد بن ثابت در چيزى اختلاف شد مورد اختلاف را به زبان قريش بنويسند چون قرآن به زبان قريش نازل شده