آن حضرت هر دو را تصويب ميفرمود . براى نمونه و شاهد : زنجانى در تاريخ القرآن نقل مىكند از بخارى كه از عروة بن زبير نقل كرده كه عمر بن خطاب خليفه ى دوّم گفت :
من شنيدم در حيات پيغمبر كه هشام بن حكيم سوره ى فرقان را جورى ميخواند كه پيغمبر آن را به من تعليم نفرموده بود من متغيّر شدم و به او درآويختم كه چرا چنين ميخوانى ؟
گفت از پيغمبر چنين شنيدم چون خدمت آن حضرت رفتيم فرمود بخوان و او خواند همانطور كه پيغمبر به او تعليم كرده بود و به من فرمود بخوان من هم آن طورى كه به من تعليم فرموده بود خواندم فرمود هر دو صحيح است . و نيز طبرى در مقدّمه ى تفسير خود نوشته است ابىّ بن كعب گفت به مسجد رفتم و در نماز سوره ى نحل خواندم . ديگرى آمد و آن را به غير قرائت من خواند باز شخصى ثالث آمد و آن را بر خلاف ما دو نفر قرائت كرد من دست آنها را گرفتم و حضور پيغمبر شرفياب شديم آن حضرت هر يك را وادار بقرائت فرمود آنها خواندند من هم خواندم قرائت همه را تصويب فرمود . و ما تعجّب كرديم كه چگونه قرائتهاى مختلف جايز است آن حضرت در جواب فرمود ( إنّ اللَّه أمرني أن أقرأ - القرآن على سبعة احرف ) به من امر شده است . قرآن را بهفت لغت بخوانم .
در تاريخ القرآن زنجانى از كتاب فضائل ابو عبيده نقل كرده است كه عمر ابن عامر انصارى گفت عمر بن خطاب اين آيه را چنين خواند ( و السّابقون الأوّلون من المهاجرين و الأنصار الَّذين اتّبعوهم باحسان ) كه كلمه ى ( الَّذين ) را از كلمه ى ( انصار ) قطع كرد و بدون ( واو ) تلفّظ كرد زيد بن ثابت گفت ( وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ ) با ( واو ) تلفّظ كرد عمر گفت ابىّ بن كعب را حاضر كنيد چون حاضر شد عمر از او پرسيد ابى خواند ( وَالَّذِينَ ) با ( واو ) يكى از حاضرين با سر انگشت ببينى خود اشاره كرد يعنى اختلال حواسّ دارد ابىّ گفت به خدا سوگند كه پيغمبر اين طور به من ياد داد و آن وقت تو گندم مىفروختى .
زنجانى در تاريخ القرآن از ابن عبد البرّ نقل كرده است كه او از عبد اللَّه بن وهب نقل كرده است كه از امام مالك پرسيدند : اجازه ميدهى اين آيه ى