علم واجب كفائى است « 1 » و اينكه مشهور است : قرآن بلغت قريش نازل شده است مقصود اكثر لغات آن است نه تمام قرآن و صد و بيست كلمه معرّب در قرآن است كه عرب از زبانهاى غير عربى گرفته و مناسب با زبان خود متحوّل كرده است . دنباله ى مطلب بستانى :
تفسير در نظر مسيحيها آن است كه معانى كتابهاى آسمانى و الفاظ و عبارات و احتمالات و رموز و غير آن آشكار شود و در نظر آنها بهترين و عاليترين فنون ، تفسير كتب مقدّس است و از قديم همّت داشتهاند بر تكميل و درستى تفسير كتب آسمانى كه بلغتهاى مختلف بوده است و اختلاف مفسّرين آنها زياد است و كسى منكر نيست كه فرق مختلف آن كتابها را تفسيرهاى مختلف كردهاند متقدّمين آنها كوشش ميكرده اند براى تفسير قوانين و قواعدى مقرّر و مراعات شود ولى از آن نتيجه نگرفتهاند مثلا در قرن دوّم ميلاد اكليمنضس اسكندرى قانونى وضع كرد : مفسّر بايد اوّلا معانى مجازى كتاب مورد تفسير را بداند . ثانيا شريعتهاى منسوب بموسى چهار معنى دارد ثالثا - هر شريعتى از شرايع موسى متضمّن معنى نبوّت آينده است رابعا - لازم است براى هر كتاب مقدّس و آسمانى يك معنى در نظر بگيريم كه از فكر ما دور است تا اينكه بيشتر در آنها مطالعه و دقّت كنيم . خامسا معنى حقيقى كتاب آسمانى فقطَّ ما را بايمان ساده رهبرى مىكند و امّا معنى مجازى ممكن است تا بالاترين درجه ى حكمت فكر و ايمان ما را بالا ببرد در مرتبه ى ششم تقليد نورى است كه در تفسير معنى كتب آسمانى لازم است از آن بهره مند شويم .
مقدّمه تفسير طبرى : عجب دارم از كسى كه بىاطَّلاع از تفسير و تأويل قرآن مىخواند چگونه از آن محظوظ مىشود ؟
معرّفى مختصر از عدّه اى كه نام آنها را بعنوان نقل تفسير در اصل كتاب ياد كردهايم نقل از فهرست ابن نديم و تاريخ ابن خلكان و رجال و غيره :