و اين تفسير غير از تفسير امام باقر است كه ابن نديم از آن حضرت نقل كرده است و گفته است آن را ابو الجارود زياد بن منذر از آن حضرت نقل و تدوين كرده است .
دائرة المعارف بستانى حرف تا ص 170 . براى تفسير شش تعريف كرده است اينك دو تعريف آن 1 - علم بمطالبى كه موجب شود شناسائى بكلام اللَّه از امر و نهى و غير آن 2 - ابو الخير گفته است علمى است كه بحث مىشود در آن از نظم قرآن به اندازه ى طاقت بشرى با مطابقه ى با قواعد عربى و نيز او نوشته است : مقدّمات آن علوم عربى است و اصول كلام و اصول فقه و جدل و غير ذلك و اختلاف است كه آيا جايز است بحث و كنجكاوى در تفسير قرآن يا نه ؟ بعضى گفتهاند جايز نيست اگرچه شخصى به تمام علم مربوط به قرآن مطَّلع باشد مگر اينكه نتيجه ى بحث منتهى شود بگفتار و حديث پيغمبر ( ص ) ديگرى گفته است جايز است براى كسى كه عالم باشد بعلومى كه مفسّر محتاج است و آن پانزده علم است .
و سيوطى از ابو بكر واسطى نقل كرده است : قرآن به پنجاه لغت از لغتها و زبانهاى قبايل مختلف عرب نازل شده است و از همه ى اين لغات در قرآن موجود است مثل احقاف - بلغت ثعلب - بمعنى رمال ( قَوْماً بُوراً ) بلغت عمان بمعنى هلاك شده . مسطورا . بلغت حمير بمعنى مكتوب سفها بلغت كنانه بمعنى جهال . اينك نمونه اى از آن :
كلمه بلغت بمعنى كلمه بلغت بمعنى رفث مذحج عمل جنسى باؤا جرهم مستوجب شدند املاق لخم گرسنگى نحله قيس غيلان فريضه كلّ سعد العشيره عيال و غير اين لغات كه بسيار در قرآن آمده است و آنكه علم تفسير را مقرّر كرد مالك « 1 » بن انس بود كه بطريقه ى نقل سند و مدرك معيّن كرده است و نوشتن و دانستن اين