از او خواستند و فروش املاك وى را به بشرى خادم سپردند كه بيشتر آن هدر شد و نيز اطرافيان خانهء مقتدر را گرفتند . شفيع مقتدرى را نيز دستگير كردند مطبخ و بستانها را به رشيق ايسر حرمى سپردند . بريد و اصطبل را به على بن يلبق دادند . احمد بن خاقان را از نگهبانى دو سمت برداشتند و يمن يك چشم آن را عهده كرد . يانس خادم را نيز گرفتند . از كمبود مال ، كارها همچنان آشفته بود كه سپاه مقرريها را مىخواست و نيز مال بيعت را . عاقبت بشوريدند و به در خليفه فراهم آمدند و در باب العامه به دهليز شعيبى در آمدند . زندان گشوده شد و با گماشتگان زندان نبرد كردند ، عامه نيز در اين كار كمكشان كردند . يمن يك چشم برون شد و يكى از عامه را بگرفت و او را تازيانه زد و بياويخت كه عامه پراكنده شدند اما كار شوريدگى و سخت سرى سپاهيان بالا گرفت .
قاهر به آنها پيام داد ( 156 كه مالى بنزد من نيست مال به نزد يلبق است . قاهر به مونس سفارش كرد كه يلبق اين مردان را خشنود كند و از من باز دارد و گرنه كناره مىگيرم كه خلافت را با اين شرط عهده نكرده‌ام .
ابن مقله ، نه روز رفته از ذى حجه به بغداد رسيد و خلعت گرفت و به كار نشست .
سپاهيانى را كه به حضرت بودند به هر كدامشان بابت بيعت يك مقررى داد و به سپاهيان اصحاب مونس هر كدام سه مقررى . پس از آن ابن مقله دست به مردم گشود و مالهايشان را بگرفت ، عيسى طبيب را دستگير كرد و املاك او را بگرفت . آنگاه فروش املاك سلطان را آغاز كرد و از هر كجا كه به خاطرش رسيد مال گرفت . بنياد خانهء خويش را آغاز كرد و نزديك بيست جريب از بستان زاهر را در آن انداخت . خانه هاى پسران مقتدر را ويران كرد . ابن يلبق و اطرافيان مونس بر قاهر تسلط يافتند چندان كه امر و نهى وى روان نبود مگر بر اهل خانه اش و فرزندان مقتدر كه بنزد وى بداشته بودند .
راوى گويد : قاهر در كار ميگسارى بى بند و بار بود و كمتر به خود بود . وقتى مىنوشيد سوى فرزندان مقتدر مىرفت ، راضى و برادران وى را كه گرفته بود

6972