responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : صلة تاريخ الطبري ( دنباله تاريخ طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : عريب بن سعد القرطبي    جلد : 1  صفحه : 6877


عبد الصمد و مردان وى ، شب را به دور جايگاه به سر كردند ، و چون صبحگاه سه شنبه شد ، شش روز مانده از ذى قعده ، حلاج را به عرصهء جايگاه بردند ، جمعى انبوه از عامه فراهم آمدند كه به شمار نبودند ، به جلاد دستور داد كه هزار تازيانه به او بزند كه زده شد اما آخ نگفت و بخشش نخواست .
گويد : وقتى به سيصد تازيانه رسيد به محمد بن عبد الصمد گفت : « مرا به نزد خويش بخوان كه براى تو اندرزى دارم كه به نزد خليفه همانند فتح قسطنطنيه است . » گفت : « به من گفته‌اند كه چنين مىگويى و بيشتر از اين ، اما براى برگرفتن تازيانه از تو راهى نيست . » حلاج خاموش ماند تا هزار تازيانه به دو زدند ، پس از آن دستش بريده شد ، سپس پايش ، پس از آن گردنش زده شد و پيكرش سوخته شد ، سپس سر او را به خراسان بردند .
ياران حلاج ادعا كردند كه آنكه تازيانه خورد يكى از دشمنان حلاج بود كه همانند حلاج شده بود . بعضى از آنها دعوى كردند كه حلاج را ديده بودند و با وى سخن كرده بودند ، در اين باب مهملاتى گفتند كه در خور نوشتن نيست .
وراقان را احضار كردند و قسمشان دادند كه از كتابهاى حلاج چيزى نفروشند و نخرند ، ( 85 مدت حلاج از آن وقت كه دستگير شد تا وقتى كه كشته شد هشت سال و هفت ماه و هشت روز بود .
[1] حامد حكايت مىكرد كه حلاج را در خانه هاى راسبى گرفته بود .
يك بار دعوى پارسايى مىكرد ، بار ديگر مىگفت كه وى مهدى است ، پس از آن به دو گفت : « چگونه از پى اين خدا شدى ؟ »



[1] همدانى .

6877

نام کتاب : صلة تاريخ الطبري ( دنباله تاريخ طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : عريب بن سعد القرطبي    جلد : 1  صفحه : 6877
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست