responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : صلة تاريخ الطبري ( دنباله تاريخ طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : عريب بن سعد القرطبي    جلد : 1  صفحه : 6878


راوى گويد : سمرى جزو گرفته شدگان بود . حامد به دو گفت : « چه چيز ترا به تصديق وى وادار كرد ؟ » گفت : « در زمستان با وى به استخر رفتم ، به دو گفتم كه خيار را دوست دارم دست خويش را به پاى كوهى زد و از ميان برف خيارى سبز درآورد و به من داد . » حامد به دو گفت : « آن را خوردى ؟ » گفت : « آرى . » گفت : « دروغ گفتى اى پسر هزار زناكار ، و صد هزار زناكار ، فكش را به درد - آوريد . » پس غلامان او را بزدند و او بانگ مىزد كه از اين بيم داشتيم .
گويد : حامد حكايت كرد كه از يك مدعى نيرنگ ديده بود كه ميوه در مىآورد اما چون به دست انسان مىرسيد پشكل مىشد .
از جمله كسانى كه گرفته بود يكى بود هاشمى كه كنيهء ابو بكر داشته بود و حلاج او را كنيهء ابو مغيث داده بود ، كه ياران وى را پرستارى مىكرده بود و مراقبتشان مىكرده بود .
محمد بن على بن قناتى ( كذا ) را نيز گرفتند و از خانهء وى جعبه اى سر به مهر گرفتند كه در آن شيشه ها بود پر از پيشاب حلاج و مدفوع وى كه آن را گرفته بود كه از آن شفا جويد .
و چنان بود كه وقتى حلاج حضور مىيافت پيش از اين نمىگفت كه :
« لا إله الا انت ، بد كردم و با خويشتن ستم كردم ، مرا بيامرز كه گناهان را جز تو نمىآمرزد . » و چنان شد كه دجله فزونى گرفت و ياران حلاج دعوى كردند كه به سبب خاكستر پيكر وى بود كه در دجله افكنده بودند . جمعى از ياران وى دعوى كردند كه وى را در راه مزوان ديده بودند بر خرى و به آنها گفته بود : « من اسبى

6878

نام کتاب : صلة تاريخ الطبري ( دنباله تاريخ طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : عريب بن سعد القرطبي    جلد : 1  صفحه : 6878
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست