نام کتاب : صلة تاريخ الطبري ( دنباله تاريخ طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : عريب بن سعد القرطبي جلد : 1 صفحه : 6872
مىگفت : « حلاج سخن مرا كه به دخترش مىگفتم شنيد و گفت : آرى ، خدايى در آسمان و خدايى در زمين ، لا إله الا الله وحده . » مىگفت : « يك روز مرا به نزد خويش خواند و دست خويش را در آستين كرد و درآورد كه پر از مشك بود و به من داد و چند بار چنين كرد . آنگاه به من گفت : اين را جزو بوى خوش خود بنه كه زن وقتى به نزد مرد مىشود به بوى خوش نيازمند باشد . » مىگفت : « سپس مرا بخواند به وقتى كه در اطاقى بر حصيرى بود گفت : گوشهء حصير را از آنجا بلند كن و از آنچه زير حصير هست هر چه مىخواهى بردار . و به گوشه اطاق اشاره كرد ، حصير را بلند كردم ، زير آن دينار در همهء كف اطاق پهن شده بود و آنچه ديدم مرا خيره كرد . » گويد : زن را نگه داشتند و در خانهء حامد ببود تا حلاج كشته شد . حامد در جستجوى ياران حلاج بكوشيد و خبرگيران بر آنها گماشت از جمله آنها حيده و سمرى و محمد بن على قنايى معروف به ابن مغيب هاشمى به دست وى افتادند . ابن حماد نهان شد ، خانهء وى را كاويدند و دفترهاى بسيار از آن گرفتند و نيز از منزل قنايى كه بر كاغذ چينى نوشته شده بود بعضى را به آب طلا نوشته بودند و در حرير ديبا پيچيده بودند و جلد چرم نكو داشت . جزو نام ياران وى ابن بشر و شاكر را يافتند ، حامد از ياران حلاج كه به دست وى افتاده بودند دربارهء آنها پرسش كرد ، گفتند كه آنها دعوتگران ويند در خراسان . ابو القاسم بن زنگى گويد : بيشتر از بيست نامه نوشتيم كه آنها را به حضرت بفرستند اما جواب بيشتر نامه ها نيامد و ضمن جوابها كه رسيد ، گفته شده بود كه آنها را مىجويند و همين كه بدست آمدند فرستاده مىشوند اما تاكنون فرستاده نشدهاند . گويد : در كتابهاى موجود از نامه هاى ياران وى كه به اطراف رفته بودند
6872
نام کتاب : صلة تاريخ الطبري ( دنباله تاريخ طبرى ) ( فارسي ) نویسنده : عريب بن سعد القرطبي جلد : 1 صفحه : 6872